سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        کودکانه

        شعری از

        ناصر یادگارفرد

        از دفتر کودکی نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ ۲۰:۱۴ شماره ثبت ۱۳۷۴۹
          بازدید : ۶۶۴   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ناصر یادگارفرد

        باز می خوانم ترانه باز می گیرم بهانه لحظه های عاشقانه رازهای جاودانه شعرهای عارفانه برف می بارد به روی شاخه ها شاعرانه گوشه ای در دل نشسته رنج شب های زمانه من کنون ابری شدم می بارم از چشمم دوباره من کنون راهی شدم با این بهانه روزهایی که می مانند دوباره اشک هایی که می ریزند شبانه من در این سرمای سرد می شوم راهی به زیر برف ها، نابخردانه شاخه های این درختان سر بزیرند از تن سنگین این برف ، صادقانه کودکان خیس و ترند می دوند با شور و شوقی کودکانه در به در دنبال خانه مادران در پشت در در انتظار شیطنت های کودکانه یاد می آرند خاطرات جاودانه برف سنگین بهانه می زند بر شانه هایم نای رفتن در وجودم نیست باقی، این زمانه در تردد مانده ام راهم کجاست در این شبانه در مسیر جاده ای تاریک و تنها ماند ه ام من خالصانه برق امید از نگاه آسمان آید دوباره شرمگینم از این خواب زمانه هیچ جایی نبود تا بیاسایم شبانه اشک هایم ولی جاری ز بیداد زمانه سردی شب می کند بیداد تن من می شود لرزان ز این سرمای سخت، ترسان کجا اینک بیاسایم شرمگینم از این خواب شبانه در تنش با این بیداد زمانه بغض می فشارد گلوی بهانه سخت تر می شود ناگه رفتن پا ها در کوی بهانه کجا اینک بیاسایم تن من می شود رنجور فکرم می شود ناجور هیچ جایی نبود تا بیاسایم شبانه اشک هایم ولی جاری ز بیداد زمانه بشنو از من، نازنینم پیش چشم مرد فردا خواه زشت، خواه زیبا زندگانی هست با ما، هست با ما، هست با ما
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0