جمعه ۳۱ فروردين
|
|
می شوی مانند یک چاهی به گل
|
|
|
|
|
از رفتن تو رنج فراوان جاریست
|
|
|
|
|
یه آسمون ستاره،ابرای پاره پاره
خداکنه که امشب،یکم بارون بباره
|
|
|
|
|
با تمام گرمی احساس خود می بوسم امشب آخرین یلدای سردت را...
|
|
|
|
|
آری خورشید ثابت کرد :
حتی طولانی ترین شب
نیز با اولین تیغ درخشان نور به پایان می رسد ،
حتی
|
|
|
|
|
با سردی و بی بارش تا چله عجیبه
|
|
|
|
|
یلدای گیس افشان! پائیزِ ما نمرده
|
|
|
|
|
دختری با قلبی طولانی که سالهاست به پیشواز زمستان می رود.
با موهای طلایی خویش و چشمانی سبز، باد گیسو
|
|
|
|
|
هستیم تاب ندارد به چنین راه بلندی
ابرو و چشم سیاه و زلف و گیسوی کمندی
عاشق چشم و رخ یار شد
|
|
|
|
|
گفتی که قیمت دلخوش، چند میشود؟
|
|
|
|
|
سرم را در درد بپیچید
در جوارِ تنهایی ام سایه ام را پشتِ در رها کنید
اسیرِ هیچ خوابی نخواهم شد
|
|
|
|
|
من قبل تو...
خواب هایم سیاه و سفید بود!
|
|
|
|
|
(رسم یلدا)
شب یلدا و رسمِ خوب و شیرین_به هرمحفل بساطِ خوانِ رنگین
|
|
|
|
|
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند،
به آسمان رود و کار آفتاب کند
|
|
|
|
|
این دروغ آفتاب است
که برملا میشود
یلدا نام هیچ شبی نبود!
|
|
|
|
|
خبر زلزله و عشق، بسی ویرانی است
چو دَرِ خانهٔ تو در بزند، حیرانی است
به بَرِ غمکدهٔ او بروی، راهی
|
|
|
|
|
رویِ سپیدِ ماه می گریم و می نگارمت
|
|
|
|
|
دوشدیدم جبههرااز حمله برکفارمَست
خِیلِگُردانمَستبودنآن جلوسردارمَست
|
|
|
|
|
حجاب از طره نسرین ز کینه برده ای چرخ
بخون غلتیده نسرین عجب بر خنده ای چرخ
به دشت خون ف
|
|
|
|
|
قلب خزان باز پرازدرد بود...
|
|
|
|
|
نورازفازونولستتکیهبهیکفازمکن
جایدیوانه قفسباد درش بازمکن
|
|
|
|
|
امشب سر سودای من را مرهمی باش
|
|
|
|
|
راه حق. . حکیمان
هرکه راهش حق بود رنجور نیست
هرکه این ره رفت ازخود دورنیست
هم نجات ِ خود
|
|
|
|
|
بامن حرف بزن
از دردهایت
از زخم هایت
از سکوت شب هایت
از عشق بگو
از نفرت بی انتهایت
|
|
|
|
|
یلدا
فالِ حافظ
اَشک
قطره هایِ اَناریست
که از چشمانِ
دخترکی تنها میچِکد.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
به فلک بود نگاهم
آنگاه که
تو آمدی به خیالم
شب رویا شد و
ساعت بیخوابی
وقتی که سپیده سحر بود و
|
|
|
|
|
دریا به کنار و، همه صحرا به کنار
تو قامتِ صبحی، همه ارقام به کنار
|
|
|
|
|
دلت میخواد برایت قصه گویم
کمی از سرحال و غصه گویم
|
|
|
|
|
ای عشق طوفانی مده بر بادم
از عالم خاکم نبر
|
|
|
|
|
گوهرِ خود را فدای سکّه ی غلطان نکن ..
|
|
|
|
|
نبود تو،
از نیستی من میگذرد،
از مرگ آرزو،
از مرگ پنجره.
در خواندن نام تو
آوای زندگی بود نهان
|
|
|
|
|
نگاهم در شب یلدا سراغ از یار می گیرد
|
|
|
|
|
گفتی برو اما دلت پیش دلم زنجیر بود
|
|
|
|
|
حیف است در شعرم بمانی
وقتی کنارت عشق زیباست
|
|
|
|
|
شب یلدا و پایان شب درازی است
|
|
|
|
|
مالید سیاهی را بر پیکر دنیایم
|
|
|
|
|
سرگذشت یلدا
چهارده قرن است
که می گوید
الیس الصبح بقریب
|
|
|
|
|
عصر یلدا یک غروب پرتقالی
عاشقان را می کُشد با دست خالی
|
|
|
|
|
ای مژده آبادی و آزادی میهن
یک چشم نظر بر در این خاک بیاویز
|
|
|
|
|
ترانه کوتاهی با نام قلب خاکی
من که ی قلب خاکی و دنبال تو نمیکشم
بگم دوست ندارم و بدون تو خیلی خو
|
|
|
|
|
درونمخاک و باران است و پاییز
زبانم خنجری لرزان ولی تیز
|
|
|
|
|
درباره وجود و بود و هستِ «قلچماق»
|
|
|
|
|
گر دلی مانده مرا خرج تو دلدار کنم
چشم خوابت به دو صد هلهله بیدار کنم
|
|
|
|
|
تنها دلیل یخ زدن دی ماه و برفش نیست
سرما دوچندان می شود وقتی دلی تنهاست
|
|
|
|
|
❤️وسوسه دیدن تو، بوی بهشت می دهد❤️
❤️ تپیدن قلب، نشان از تب عشق می دهد❤️
|
|
|
|
|
آۆازه ێ دڷت بۆ به ژێاڼم
تۆ ڕۆێشتێ ۆێڕاڼ بۆم بە بڕێام
|
|
|
|
|
🌺نارت سرخ🌺 تر بادا مبارک
وجودت چون شکر هرجا مبارک🌺
🌺🌺مبارک آرزویی ناب دارم
که خوش باشی تورا
|
|
|
|
|
الله نه وار بوعشقیده ؟ تترتمه سالميش جانیما
آچما جمالون آی خانم لطمه يئتر ايمانيما
|
|
|
|
|
شب یلدا شـده بِهه در خـم مویش بنهی
دل ســودازده ، در حـادثه جویـش بنهی
|
|
|
|
|
شب یلدای ما پر شعر و شور است
تمام دل خوشی ها جوی نور است
|
|
|
|
|
هنوز در نفسم عطر نام تو باقیست
|
|
|
|
|
ایدلکمیصبوریکنرهجدامگردان
اَفسارمنرهاکن یاره دوتا مگردان
|
|
|
|
|
من در شب خش خش برگ ها می تر سم
از صدای زوزه ی باد در انبوه برگ ها می ترسم
از آبستنی حوادس
|
|
|
|
|
یلدا شد و برپا همه جا جشن و سروری...
|
|
|
|
|
ببین!
اندوه یاس های خانه را
_چونان زنی تکیده بر دیوار_
روحِ عبوس کوچه را،
به عطر انتظار یار
صف
|
|
|
|
|
تووی خونه س کمد کمد لباس و اثاثیه
اما هنوز شوکته سوی بازار و،
علی الخصوص بزّازیه
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۱ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |