پنجشنبه ۶ ارديبهشت
|
|
شاید دود
فقط از کنده بلند می شود
|
|
|
|
|
جهانی می شود معدوم هرسر
جهانی خلقت از صدهور برذر
|
|
|
|
|
بازهم به جهان بهار آمد
حالی شده بر ما
بَه بَه چه وصالی شده بر ما
|
|
|
|
|
دلنوشتههای من یکی نیست یعنی هزاران هزار حرف را در آن گفتم در اصل نباید نوشته میشد باید آنها رو به
|
|
|
|
|
هـر كار نيك و مرغوب دائم اشــاره كردم
هرعيب ونقصي آن داشت دائم شماره كردم
با كار ز
|
|
|
|
|
واقعادروران کودکی بسرآمدوبهارمارفت
|
|
|
|
|
گرچه مانند جهان ظاهرمان نو گردید...
|
|
|
|
|
بی تو آخر کلبهی ویرانهام آتش گرفت
|
|
|
|
|
روز من ، دلهره فرداها
حال من ، قصه قلبی خسته
یک صدای لرزان در درون سینه
شعله ها سوزانتر در دل بشک
|
|
|
|
|
روز نو، نوروز نو، ساز نو و آغاز نو
به چه رقصی میشود مستانه در آواز نو
مست باران بهار و سبزه
|
|
|
|
|
و خداحافظ
آخرین ایستگاه سرد ...
|
|
|
|
|
نوعی سـراب است آرزو ؛ نقش بر آب است آرزو
تصویـر قـاب است آرزو ؛ هربـار نصیب ما شـده
بـازار جانـس
|
|
|
|
|
من خشک تر از آنم که سیرابت کنم
|
|
|
|
|
باید ببندم بار و بندیلم
یک روح عاصی می زند شیپور
باید به فکر کوچ خود باشم
باید از اینجا دور با
|
|
|
|
|
بهار آمد زمین را میهمان شد
نوید گل برای باغبان شد
|
|
|
|
|
اِقلیمِ غَزَل رازِ اَزَل فاش کُند
عِشقَت بِکِشَد عِشق به فَرّاش کُند
بِیتی زِ رُباعی گِرِه از ما گ
|
|
|
|
|
بر تو ای همزاد طوفان، پر ز مهر و نور باد
عیدتان، نوروزتان، فرخنده و پیروز باد
|
|
|
|
|
رباعی
دامان در و دشت گلستان شده است
نوروز شد و عشق فراوان شده است
انگار که
|
|
|
|
|
در سايهسارِ سروِ انتظار،
گُلِ شور میتپد انگار...
|
|
|
|
|
وقت نوروزی زمین چرخان به گرداگرد مهر
|
|
|
|
|
ظاهراً از نگرانی دل من در ضربان است هنوز
|
|
|
|
|
آن برف
که نشست بر سیمایِ دشت
و
بر پیشانیِ کوه
خبرش نبود هیچ
از. خونخواهیِ
دانه هایِ مدفون در
|
|
|
|
|
آلاله ها و سوسن ها مدلینگ شده اند
|
|
|
|
|
"اشک میریزم"
من با غزل هایم شبانه اشک میریزم
بابیت بیتش دانه دانه اشک میریزم
سر فصل شعرم
|
|
|
|
|
بــه كوشــش بـيــانديـــش از كــردگار
كــه رحمـــت فـرستـــد برايـــت هـــزار
ا
|
|
|
|
|
من اول غزلم، آخرین هجا با تو
رسیده ام به تو تا عمق واژه ها با تو
|
|
|
|
|
بگذار خودش را ،
به نفهمی بزند کافر
حتی جلبک ها هم میدانند ،
دراین عالَم ،
ای خداوندِ عالِم !
تو
|
|
|
|
|
سر شده سرما بهار جاودان داریم ما
روزهای عاری از ظلم و فغان داریم ما
دیوهای خیره سر رفتند و حالا
|
|
|
|
|
تو بگو
حال ما کجاست
تو بگو
فردای ما بجاست
|
|
|
|
|
وقتی نباشی پشت هم پاییز میآید
|
|
|
|
|
زِبردستي اگر هستـي مــرو در راه نادانــي
هرآن نادان كه مي بيني به در آور زِ حيراني
|
|
|
|
|
جد من در گیلان
خانه ای داشت ز گِل
|
|
|
|
|
مهر سکوت بر زبانم نشت شاهد جان دادنم بودم
|
|
|
|
|
نوکر حضرتی شاهم و مهمان نجف
|
|
|
|
|
پنج شعر سپید کوتاه (هاشور) ۴
|
|
|
|
|
من به چشمان آن آینه رشک می ورزم
|
|
|
|
|
فارغ از کل جهان باش که امروز خوش است
نغمه ی بلبل شیراز دل افروز خوش است
در جهانی که پر از غلغله
|
|
|
|
|
برشی از دلنوشته دختری با نامههای سوخته
|
|
|
|
|
شاعر شدم از چشم قشنگ تو بگویم
|
|
|
|
|
باز باید شاعری تنها شوم
مثل مروارید در دریا شوم
باز باید در حکایتهای عشق
دلشود مجنون بیلیلای ع
|
|
|
|
|
در آیینه ببینم شعله ای خرد
|
|
|
|
|
مژده ای عاشقان که یار آمد
فصل پایان انتظار آمد
|
|
|
|
|
ای اجل آرام جانم را بگیر
بخدا از شیعیانم ای اجل
|
|
|
|
|
گر من انوش هستم از عشق تو من مستم
|
|
|
|
|
نام تو مثل خاطره های قدیمی است
بی ناخوشی و غم
لبریز شادمانی و آوازهای دور
|
|
|
|
|
خسته ام ای عشق! طاقت نیست ما را بیخیال!
سوختم! دست از سرم بردار! بابا بیخیال!
|
|
|
|
|
ای شورش رستاخیز در پرده آوازت
یک نغمه برآر از دل در گوشه شیرازت
|
|
|
|
|
عمری از تو سرودم که
که لیلایت کنم
با فسون واژه ها هر لحظه شیدایت کنم
نیستی دیگر تو و تنها شدم
|
|
|
|
|
اسفند! دورۀ تو دگر سر رسیده است
پایانِ فصلِ سرد به باور رسیده است
از دی گذشت و موعدِ بهمن تمام شد
|
|
|
|
|
در شگفتم از شکوه و شوکت اهرام
در گذار مهر و ماه و زهره و بهرام
مصر و آن اهرام زیبای شگفت انگیز
|
|
|
|
|
خورشید در شب های بی فردا نمیخوابد
|
|
|
|
|
اینک بهار
سالی دگر گذشت و بهاری دگر رسید
فصلی پر از ترانه و گل های تر رسید
سردی دمار اگر چه د
|
|
|
|
|
صدای آواز پیچیده است
در کوچهباغهای شب!
....
|
|
|
|
|
بر بالِ خیال
تنها برای تو
برای تاب گیسوان آب دیده ات
دیده به راهم همچنان
برای تو
برای خـ
|
|
|
|
|
دوستان مژده دهید، نیمه ی شعبان آمد _جشن فرخنده ی آن، اَختَرِ تابان آمد
|
|
|
|
|
🌷میلادمهدی( موعود ) (س)
بر همگان مبارک🌷
|
|
|
|
|
نرگسینِ سینهام، دیده به راه و...
|
|
|
|
|
میلادِ مسعودِ مهدی موعود (عج) مبارک!
|
|
|
|
|
بوگئجه هاردا قالیب یوخ منه آی تای گئجه لر
دممشدین کی منیم گَل گِدیمی سای گئجه لر
|
|
|
|
|
صحبت از خاموشی یک بلبلُ
خم به ابروی گل و دلدادگی
زرد شد رنگ باغ از این همه شیدا شدن!
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۵ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |