سه شنبه ۴ ارديبهشت
|
|
یاد دارم سینه ام از عشق تو لبریز بود
|
|
|
|
|
همان که میسازد ما را
همان میبازد ما را
|
|
|
|
|
غیرِ نامِ دلبرم هر نام ، یادم می رود
|
|
|
|
|
باغی ست پُر ز گیلاس
می چیندش باغبان
آنها را دانه دانه
|
|
|
|
|
هيچگه عادت ديرين خود ، از دست مده
بي جهت رتبه ي سنگين خود،از دست مده
بـر سر سفر
|
|
|
|
|
راستش
من نمی خواهم که از عشق،تو سیرابم کنی
|
|
|
|
|
با مقصد عشق با علم می آییم !
|
|
|
|
|
باور کن از چشمم نمی افتی، بالفطره است این حس، خدا داد است
|
|
|
|
|
عاشق نبودی تا بفهمی چی کشیدم از غمت
من تا ابد عشق تو رو تو این دلم گنجوندمش
|
|
|
|
|
تختِ جمشیدم برای خود شکوهی داشتم
بازهم دارم تماشا با همه ویرانی ام...
|
|
|
|
|
...اگر ردپای عشقت
بر گورستان منجمد قلبم، نمیتابید!
|
|
|
|
|
تا نگاهت میکنم حرف از نجابت می شود
هر کجا پا میگذارم از تو صحبت می شود
|
|
|
|
|
آزادی موضوعی آزاد و عمومی است
|
|
|
|
|
فقیـری سفــره ای سر شاه رِ بیدی!؟
خدتی پی یارِ دلخواه رِ بیدی!؟
|
|
|
|
|
قلب من
تمام راه های منتهی به قلبت را شناسایی کرد
|
|
|
|
|
زمستان، آمده است
من؛
و گنجشکهای ایوان،
چشم به راهیم!
|
|
|
|
|
تو بامن چه کردی ای غریبه ترین آشنای زندگی من ؟؟؟!!!
|
|
|
|
|
آغازی به پایان (موشّح)
آنقَدَر سازم به درد خود که درمانم شوی
وآنقَدَر سوزم به پای تو که حیرانم ش
|
|
|
|
|
رفتنت،
بل فاجعه بود
اتفاق که نه!
مثل خشکسالیهای ممتد
|
|
|
|
|
محمدرضا_عبداللهی
قنوت لاله زبان تمام آن هایی ست
که مزد درد خود از زخم خویش می جویند
|
|
|
|
|
............................
|
|
|
|
|
گمشدگان را گفته بودی از محبت آشنا کن
|
|
|
|
|
فکر می کردم که پایان خوشی باشد در عشق
هرکه آغازش کند، می بازد اما این قمار...
|
|
|
|
|
تقویم ورق خورد و به ذیالقعده رسیدیم / ای ماه من این یازدهم یا...
|
|
|
|
|
مهره ها در جای خود بازی کنند
اهل بازی را به خود راضی کنند
گر که هر خر مهره شه گشت و وزیر
عق
|
|
|
|
|
با من کمی بخند...
لحظه ای یار باش
ذره ای رسوا..
من لحظه های خندیدن
با تورا به عمری
رسوایی تاخت
|
|
|
|
|
صبح است،برایم گل لبخند بیار
|
|
|
|
|
به کوی همدم و جانان نفرستی ازچه نسیمی **** زبانگ نغمه ی ناقوس کشیده شیهه ی وایی
|
|
|
|
|
گفتند حاصل من و تو ما نمی شود
|
|
|
|
|
خیره در خود می شوی و چشم ها تر می شود
خاطر آیینه با آهت مکدر می شود
|
|
|
|
|
سینه ام سینه ی قبرستان است
|
|
|
|
|
من حافظم و چشم تو قرآن مبینم
|
|
|
|
|
ای آرزوی آرزومندان رضا جان
|
|
|
|
|
اگر از عمق نگاهت نزنی تیر مرا
اگر ای مهر فروزان نکنی نیر مرا
|
|
|
|
|
که میداند که چه می گذرد
در لایه های تاریک تاریخ
|
|
|
|
|
برای ذرّهای نور،
دالانها را پیمودم.
|
|
|
|
|
نفسِ شعر و غزل تنگ شد وُ
ناگهان رفت به اغمای سکوت...
|
|
|
|
|
همه جا شادی وصفا بود
همه جا یادِخدا وپیغمبر
|
|
|
|
|
باید اکنون در نظر مجنون باشم من ولی......
|
|
|
|
|
شبی با دوستان رفتیم به دریابرای سید گشتیم ما مهیّا* چو قایق گَشت خاموش نیمه ی شبصدا امد سلام ای دوس
|
|
|
|
|
چشمه ی شعرم دگر خشکیده و درمان تویی
|
|
|
|
|
خداوندا ، تو گـر آزرده1 بودي
زِ من آزردگـي را مي زُدودي2
وجودت سالم و
|
|
|
|
|
و خداوند ناخرسند، اشک میریخت
|
|
|
|
|
دلم میخواه دواره ، مثل قدیمان گرده
آدم میشو تا هشگرد ، باز پیاده وگرده
دلم میخواه باهاران ، دوار
|
|
|
|
|
خنده هایت آسمان را هم به زانو میکشد
این منِ آشفته را نازت به خواری میکشد
|
|
|
|
|
عجب شرابی دارند چشمانت .......
|
|
|
|
|
عاشقم اما کسی از حال من آگاه نیست
روز و شب در فکر عشقم ،،عاشقی همراه نیست
|
|
|
|
|
زیپ باید کرد دهان را قبل از زبان
|
|
|
|
|
میلاد امام رضا علیه السلام
|
|
|
|
|
از تو
تا شعرهایم
راهی نیست ...
|
|
|
|
|
خودم اینجا و یارم دیگر دیاری
چو گل پرپرم از چشم انتظاری
|
|
|
|
|
کی می شِکند کسی تو را دست،/
در بخشش کهنه آستینی؟
|
|
|
|
|
.....
فقط دارم من از تو یک سوالی
چرا قهری تو آن آب زلالی
منم شال
|
|
|
|
|
در غاری تاریک تنها مانده ام
|
|
|
|
|
با من از رفتن نگو، رفتن خرابم میکند
|
|
|
|
|
در تو خاکستر شدم تا ققنوس باورت باشم
|
|
|
|
|
دیگر از فقر زنان، اَبرویی دَرهَم نشود
ریزه نان روی زمین هست و کسی، خم نشود
همه محتاج هم و، هیچ کس
|
|
|
|
|
از کاهگل کوچه های خاطراتت
عطر شکوفه های گیلاس را می چینم
نقب می زنم
به همه چشمانت
ک
|
|
|
|
|
جزتوهرگزنشدم عاشق وشیدای کسی
نیست درباغ دلم رویش رویای کسی
هیچ کس مثل تواستوره
|
|
|
مجموع ۱۲۳۵۷۷ پست فعال در ۱۵۴۵ صفحه |