پنجشنبه ۹ فروردين
|
|
من بیچاره ی مجنون خیال وصل جان دارم
|
|
|
|
|
دور شو از بند پلیدی
رهسپار ایمان شو
از دیار نا اهلان بگذر
رو به سوی باده مهتاب کن
از گزند تیغ اغ
|
|
|
|
|
رفتم
رفتی
رفت
تو از کنار من
او به سمت تو
من به سوی ویرانی...
|
|
|
|
|
انگار اینکه توی محله ی ما
اجل میگرده میبره کَسی را
|
|
|
|
|
تو رفتی از نبودت شعر گفتم..
|
|
|
|
|
از لبان سیب سرخت بوسه چیدن سهم من
ناز کن ای نازنین نازت کشیدن سهم من
شهد شیرین لبت مخمور میدارد م
|
|
|
|
|
آنجا که تویی، چه آب باشد چه سراب
آباد شود کنار تو هر چه خراب
|
|
|
|
|
سر چشمه راز ندانم که کجاست
کز مرحمتش کل وجود پا برجاست
از عشق برون تراود این آب زلال
یا از
|
|
|
|
|
دلتنگم، ️دلتنگ نگاه یارم
دلتنگم، دلتنگ نوای تارم
|
|
|
|
|
تنیده چو پیچک ، دچار و مستانه
|
|
|
|
|
تو ای ناپاک زمستان بترس از خشم این بستان
ز هر گلی که میچینی ای زمستان بهار میبینی
|
|
|
|
|
آخرش از خانهی من رفت و دیگر برنگشت
|
|
|
|
|
خسته ام از زندگی، از زنده مانی خسته ام
از کهنســـالی در ایامِ جـــوانــی خستــه ام
|
|
|
|
|
رخسارِ ایمان مسخ شب ، ققنوس ، خاکسترنشین/بر گردِ این آتش نرقص از هیزمِ دار روشن است
|
|
|
|
|
پیروز تا جهان هست باید ز ریشه رویید
فتوای شاعرانست ... حکم خزان پاییز
|
|
|
|
|
ما صبر ایوبیم اگر این هجر را وصلت بود
ایوب نیز از صبر ما خجلت زده روزی شود
|
|
|
|
|
دربهارانکهابرمیبارید
باغبانازجنابآبشنید
|
|
|
|
|
جدایی گشته آواز شب صحرا نمینالم
|
|
|
|
|
می کند با باغ و بازی باد مست هرزه گرد.
|
|
|
|
|
دلمگرفتهایخدازحالم
بارگُنهشکستههردوبالم
|
|
|
|
|
در تب عشق سوختم و کسی باور نکرد
دلم شکست صدای شکستم را کسی باور نکرد
|
|
|
|
|
عشق دنیای عجیبی داشت نمی دانستم
با خود قصه شاه و پری داشت نمی دانستم
عشق یک راه بلندی داشت ب
|
|
|
|
|
دلم تنگ است,دلم ویران ,دلم آبان آبان است
به هر سو بنگری پاییز و دلتنگی فراوان است
....
یکی می گفت
|
|
|
|
|
وقتی اونو دید دلم ،
طوری هوایی شده بود ،
|
|
|
|
|
اهل جنوبم از نسل کویرم
طبیعت، اندیشه کردم
در دشت بلوچستان ،سر سبزو ،خوش وخندان
ریشه اندر نخل د
|
|
|
|
|
گر تو توانی دل ما را ببری آفرین
|
|
|
|
|
ای سلیمان رو نمایان کن که مُلک
باز جولانگاه شیطان ها شده
|
|
|
|
|
رویایی نشسته به مژگان من امشب
|
|
|
|
|
باغی که بی صاحب شود دنبال رد پاست
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش❤️
🎤خواننده: رعنا سیاوشی🎤
|
|
|
|
|
چرا دنیات برای ما نداشت هیچی
|
|
|
|
|
بیاور سوزن عشق و نخی از تار مویت را
|
|
|
|
|
شدم بازیچۀ دستِ، حسادت های گه گاهت
شدم درگیرِ وسواس و، تمنّاهای بی راهت
دلم آخر مگه سنگه؟ که نیشِت
|
|
|
|
|
در کتاب موحش گمراهی نوع بشر
فاطمیه فصلی از یک ظلمت بی انتها است
|
|
|
|
|
تقدیم به دبیر پسرم دانیال
|
|
|
|
|
چشمم هوای دلم پدیدار میکند
خوابم نمیبرد که مرا بیدار میکند
حسین_قالیباف
تابان
|
|
|
|
|
مرغبهشتمکهچنینمستخدا میروم
زادهعشقمکهبهاینحال وهوا میروم
|
|
|
|
|
تا تو را دیدم / دل کشانیدم
سویت ای نازنینم
ختم تنهایی/ فصل شیدایی
با تو شد بهترینم
درد و درمانم
|
|
|
|
|
معشوقه ی من نازنین دلبرم
می دونی تو هستی تاج سرم
وقتی نیستی تو کنارم
میشکنه بال و پرم
|
|
|
|
|
گوش کن تا پرده بردارم،از آن گنجینه ام
از نگاری که بُوَد، سرمایه ی دیرینه ام
|
|
|
|
|
خیلی وقته رسم مردانگی مرده
اثر ازش نمانده
اونایی که دم زدن زمردی
حالا رفتن پی،،وایی،،ی،مردی
|
|
|
|
|
استخوانی میان زخم تاریخ
تشنگانی غرق مرداب
نوشدارویی بعد سهراب
ما دیررسیدگانی
|
|
|
|
|
شماره ۴۵
خندید به من گفتی تو لایق من نیستی
من دختر شاه ام تو در حد من نیستی
گفتی که تو
|
|
|
|
|
مطیع شده عصیانم ،
دیگرمن را نمیخواهی ؟
بنده تر شدم جانا
دگرمن را نمیخواهی ؟
|
|
|
|
|
نقش قالی می زند
رخسار پیر در
آینه
|
|
|
|
|
عشق ، عقلِ هفت خط پیمایِ مشرب دیده است ..
|
|
|
|
|
این قلم کاری دو صد لشکر کند سر کشان را اين قلم بي سر کند
|
|
|
|
|
من که بی قیدِ چنین هزار دامادم و تو ...
|
|
|
|
|
من از آوارِ تو و خانه ی پوشالی تو
من از وعده های شیرینِ پر از خالی تو
که سلامِ گرگِ من، بی طمع بود
|
|
|
|
|
.....با نام خدا.....
با نام خدا گفتم و دست بر قلم شدم
هزار کار بی او زدم این بار با او شدم
با نام
|
|
|
|
|
هرچند شکستی منو ایمان و غرورم
ایوب جدیدم ، منم سنگ صبورم
|
|
|
|
|
ای عزیزان ای حکیمان بشنوید
ای هر آن کس خویشتن داند عبید
|
|
|
|
|
من آن آیینه ی شکسته ام
دلم هزار تکه و رخ یار در هر تکه ام
شکسته ام ولی باز آیینه ام
یک عاشق بوده
|
|
|
|
|
بسویت آمدم جانان کهبینم شورجنترا
زدوران سیه رَستم که یابم نورجنترا
|
|
|
|
|
دراین هوای بی هوا
عاطفه ها، سوا سوا
|
|
|
|
|
رسالتی ست به دوشم غمی که سنگین است...
|
|
|
مجموع ۱۲۲۹۷۸ پست فعال در ۱۵۳۸ صفحه |