پنجشنبه ۳۰ فروردين
|
|
خواب دیدم که سیاهی همه جا برپا بود
تن وامانده ی من غرقه به یک دریا بود
|
|
|
|
|
به سانِ ساعتِ خوابیدۀِ بیمار بر دیوار
|
|
|
|
|
با تو در اعماق دوزخ میشود سرسبز بود
با تو در اعماق دریا میشود دلگرم بود
با تو در اعماق صحرا میشود
|
|
|
|
|
فـرزانـه ای گفتـا چنین در جمـعِ یـاران
بــایـد بــه تقــوا راهِ شیطـــان را ببندید
لغــزنــده بــا
|
|
|
|
|
کاش گریه نیاید
من چند روزی ست
دل از خنده برده ام...!!!
|
|
|
|
|
آنجا را ببین
آن یکی شکوفه نیست
چه پروانه ای
|
|
|
|
|
شبی اما در آغوش واژه ها جان داد پناه
هرچند نفهمیدی که شام غریبان بود
|
|
|
|
|
منو از خودت دور کردی ولی
یه روزی میفهمی چقد بیکسی
داری میری از پیشمو آخرش
یه روزی به حرفای من م
|
|
|
|
|
با من بمان
کنار این بهار
اما فصل نباش
موقت نباش
|
|
|
|
|
سَحَرشد و سَحَر را ،
درآغوش گرفتم
|
|
|
|
|
میخواهم تا بنویسم
از بلندای نگاهت
از شب یلدای بی تو
از وجود بی مثالت
از ابرهای بی بارون
از ترد
|
|
|
|
|
من به آن نگاه مجرد فکر می کنم
|
|
|
|
|
خداباشدنباشدحال بدهست
گناه وتوبه وشرک وحسد هست
اگربارگران بودیم ورفتیم
همانیکه مراگردن به زد هست
|
|
|
|
|
صد غزل در وصف او کم باشد و کوتاه و گم!
چون بشر از این ترانه مست و پنهان گشته است!
|
|
|
|
|
خواب تو را دیدم،
چشمانم تر شد.
نماز خواندم و وضو یادم شد.
رمضان شد،
دلم دیدار تو را روزه گرفت.
|
|
|
|
|
به روی موج خروشان حباب یعنی من
درون حلقه ای از پیچ و تاب یعنی من
|
|
|
|
|
تفاوتی میان چند روباه
مرغ همسایه را همیشه غاز می کرد
می فرستاد خانه خدا و پیغمبر
|
|
|
|
|
نظم ما و دفتر نازت نمی خواند بهم
|
|
|
|
|
تمام دردهایم را،
--به [دریا] سپردم!
گمان بردم؛
گوشی شنوا دارد وُ
محرم اسرار است.
غافل ک
|
|
|
|
|
درخت؛
از ترس ذغال شدن؛
کتاب شد!.
|
|
|
|
|
پدرم،
دستهایت حرف ندارند!
-- گرفتن دارند.
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
اینک که بدیدارِ تو نائل گشتم
بر قامتِ دیوانِ تو فاعل گشتم
|
|
|
|
|
ای دل بهانه کم کن با سینه بی ریا باش
از غصه ها بپرهیز آئینهٔ صفا باش
من باتو هم مسیرم تا انتهای
|
|
|
|
|
شبیه مرگ سایه کوچک بر روی زمین
|
|
|
|
|
صد بوسه به رفتار نکویت ای عشق
|
|
|
|
|
پس از من دختر شعرم به عالم شهره خواهد شد
همان روزی که این شاعر به خاکش خفته خواهد شد
|
|
|
|
|
در آسمان عشق تو من ابر پر بارانی ام
یک ابر بارانی که نه، مجموعه ای طوفانی ام
|
|
|
|
|
نه میخواهم فراموشت کنم از دل به قرآن
نه میخواهم دگر عشق تو را، با من چه کردی؟!
|
|
|
|
|
ای جان جانان من
ماه شب تار من
در پی دیدار تو
می روم از کوی تو
|
|
|
|
|
بارانی نرم و ریز
از ابر خاطره میبارد
|
|
|
|
|
با دفتر شعرهایم خاکم کنید
|
|
|
|
|
تو تا هزار سال دیگر از کنار من می گذری
|
|
|
|
|
تقدیم به روح پاک یارم...
|
|
|
|
|
غروب غریبانه ی ماه چقدر تلخ بود😞😔
|
|
|
|
|
بدیدم قوطی رب راولی بانام افغانی
نداری توخبر شایدجناب شیخ روحانی
تمام ثروت ایران چپاول شدبه آسان
|
|
|
|
|
زن ،
زندگی
آزادی
حال را نمیتوان پسندید
|
|
|
|
|
مادرم آمد
باز هم صدای کلاغ
حیف بیدار شدم
|
|
|
|
|
صبح بخیر16
هرصبح
شبنمم مانده به برگی و گلی در سحرم
به امیدی که بیفتد به جمالت نظرم
محمد_باقر_
|
|
|
|
|
خداونداچقدرجلادمیخواهی
چقدرازبیستون فرهادمیخواهی
چقدرازقامتِ زیباغضب داری
که دنیاراپرازایرادمیخوا
|
|
|
|
|
تا آمدی رفیق و دمی همسفر شوی……..
|
|
|
|
|
ز تنهـایی کنی هـر دم شکایت
کجا هستی نمی بینی خدا را
|
|
|
|
|
به دَرک که بعدِ من چه می شود
|
|
|
|
|
یک تن که جدا از سرش افتاده است
منم آن بیت که از مصرعش افتاده است
|
|
|
|
|
دلم شور میزند باز
نوازندگی ام در دستگاهی ،
چون شور میزند باز
|
|
|
|
|
وقتی که با من ستیز داشتی،
به چشمان تو خیره شدم
و دلم آرام گرفت.
تسلیم که شدم،
تاختی
و نگاهت کر
|
|
|
|
|
توی این دیار غربت کسی با تو همسفر نیست ...
|
|
|
|
|
فریاد در گلو زمین گیر شد..
|
|
|
|
|
چه کردی با دل ما ابن ملجم
|
|
|
|
|
"مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثهای پیر میشود گاهی..."
|
|
|
|
|
در باغچه ذهن
شاخه گل تفکر را آب میدهم
|
|
|
|
|
انگار که حس نشستن روی ابر را دارم.
حسی مرموز و باد و رقص چمن و آواز بلبلان.
|
|
|
|
|
دارم میرم بیرون
تا سکوت
در نزن
لحظه های پریشانی پشت در خوابیدند
مبادا بیدار بشن
حوصله ی گریه ه
|
|
|
|
|
می گویی برایم بنویس...
خودت هم می دانی
روبروی چشم هایت که نمی شود
شعر نوشت...
|
|
|
|
|
ز نگاه عشق خواندی نفرِ گناه هستی
|
|
|
|
|
من مِی و مِی خوار شدم
در به در یار شدم
بوی صنم گشته به جان
|
|
|
|
|
نشا کردند در گلدان زرفامی گلی سنگی
|
|
|
|
|
صبح بخیر, 15
دراین رمضان
ای نور شبان
هر صبح مددی
ای قوت جان
توجان ومنی
جمله همه فان
ای روز و
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۱ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |