پنجشنبه ۶ ارديبهشت
|
|
بقا شود اگرچه جام شبه ناک میخورد
|
|
|
|
|
فتح قلم Conquest of the pen
|
|
|
|
|
...هرچه تو بیشتر رفتی
من بیشتر رسیدم...
|
|
|
|
|
پای جان دادنتان مهرهٔ تکرارترم
|
|
|
|
|
گفت غمگینم،
گفتم دردت به جانم،
غمت به جانم،
تمام غم هایت را میخرم به لبخندی از تو.
گفت روحم غمی
|
|
|
|
|
هر ورق از دفتر شعرم بیان شد نام تو
آنچه در هستی و دنیامان عیان شد نام تو
|
|
|
|
|
دقیقا احساس شعرم از تو آغاز می شود
گویا کلی جهان با تو هم آواز می شود
تو دلیلی لبخند هر شب و
|
|
|
|
|
دراین ساحلِ دریا ،
چه خوبه زیرِ چتر و،
پشت میز و،
من و تو، روی دوصندلیِ تاشو
|
|
|
|
|
دردهایم برای کسی باز گو نمی شود
دردهایم فقط مخصوص خودم می باشد
من به آنها دیگر عادت کرده ام
عا
|
|
|
|
|
ای سرای تو
سبز و جاودانه
در هوایت
مرغ آوازخوان
پرگشوده
مشتاق
همچو یک پروانه
ای که در آسمانت
|
|
|
|
|
در آسمان نگاهت ، چو ماه تابیدن
به باغ سبز خیالت ، خوش است روییدن
|
|
|
|
|
حکمِ قرآن است حکایت می کند
ربِّ تو این طور قضاوت می کند
|
|
|
|
|
تو را در هر دقایق دیده بودم
|
|
|
|
|
یه پنجره کنار آسمون🌺 نگاه تلخ از پشت اون
گل پژمرده ی من🌺پشت کرده به دلخوشیا
|
|
|
|
|
به جز بی هم دلی ،حاصل ندارم
درون ِسینه دل عا قـــــل ندارم
درخت سسبز، احساسم شکستی
چنان پنداشتی ک
|
|
|
|
|
...تمنای تو دارم......
.....برخیز.....
شبم را کنار شب تار برخیز
شبم شد بانگ مهر نگار برخیز
دلم
|
|
|
|
|
الهی منِ یگانه بدین چیست؟
|
|
|
|
|
ابر خیالم نگر آمده از کوی یار
|
|
|
|
|
غیراز وصالت ای جان دل آرزو ندارد
باهیچ کس به جزتو او پرس و جو ندارد
|
|
|
|
|
آنکه نزدیکتر از من به من است
دستگیر من و همراه من است
عشق او هست خودش اصل سجود
نگران من و
|
|
|
|
|
چه ساده
کتاب عشق را ورق زدی
من هنوز
رویِ سطرِ اولِ دلدادگی ام
مانده ام
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
باز در منجلاب بی خوابی
فرو می روم...
|
|
|
|
|
من به یک استکان چای
پشت پنجرهی یک کلبهی جنگلی
در هوای مه آلود قانع ام؛
فارغ از هیاهوی آسمان.
|
|
|
|
|
گل از گلشن شکافت یکی عاشق در آمد
به اسرارخدا مشک از شیشه سر امد
به صبح انتظار مرغ سخن گو
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش❤️🔥
🎧دکلمه : بانو هستی احمدی🌟
|
|
|
|
|
من دردهای بی شماری را کشیدم
|
|
|
|
|
یک دوره چنان حجاب از سر بکشند/ یک دوره چنین حجاب بر سر بکشند
|
|
|
|
|
گاهی دلم تنگ می شود
گاهی به یاد نگارم حواسم پرت می شود
گاهی نمیشود که نمی شود
گاهی هوای نفسم ق
|
|
|
|
|
زبانها لال و سرها خم به شاخ شر چرایی نیست
|
|
|
|
|
در گذر از ره بی حاصل این عمر عبث
هیچکس با من بی حوصله همراه نشد .
درشبان غم تنهایی من
هیچکس نالة
|
|
|
|
|
یه جانماز، یه مُشت یاسِ معطر
|
|
|
|
|
دنبال کردن تا کجا؟پیگرد تا کی؟
|
|
|
|
|
تاج و تختی در دلم دارد همان یارِ کَلیم
|
|
|
|
|
مینویسم از حال این روزهایمان
|
|
|
|
|
پروانه ها پر می زنند دورو برت ای شمع
تا آن زمانی که روشنی بخشی به آن جمع
دستان پر مهرت ، برای ه
|
|
|
|
|
فتبارک ز چنین خلقت بیتا گفتند ...
|
|
|
|
|
می گشایم گوش هایم را
آن زمانی که زمین تنهاست
آسمان در بند خورشید است
هر نگاهش، مملوء از دریاست
|
|
|
|
|
دلبری دارم که دلدار من است
همدم خوب و پرستار من است
|
|
|
|
|
قصهای دیرینه دارم، قصهای دور و دراز
یک فراز و یک فرود و عاقبت یک اعتراض
پشت دیوارِ تبسم مات و
|
|
|
|
|
در این قمار عاشقی خانه خراب می شوم
|
|
|
|
|
بَر اَبر نظر می کنم او پُر زِ سرشک است...
|
|
|
|
|
صفرتاصد موسیقی با غزل لالم از قدرت الله حاجی پور
مپرس از وضع و از حالم
مپندار اینکه خوشحالم
|
|
|
|
|
سر پرتقال را از تنش جدا کردند!
|
|
|
|
|
آه... ایران
آه و افسوس از این ماتم بی پایانت
تسلیت! باز عزادار شده کرمانت
دشمن از زائر قاسم ب
|
|
|
|
|
زن بودن هنریست رئالیست
در بوم بزرگ هستی
ریز به ریز خطوطش با عشق نگاشته شده
رنگ هایش از دل طبیعت ا
|
|
|
|
|
نهجیبم
پر از دست زمستان
|
|
|
|
|
باز این زمستان جفا رعدی به بُستان میزند
در این سیاهی جنون بر بید طوفان میزند
باران خون عاشقا
|
|
|
|
|
طبع نا جور ما جور تر از جوری تو...
|
|
|
|
|
هوارم در سکوت نالهی سنگین نُتِ جان را نوازد
|
|
|
|
|
چشمهایم رازِ دل را
بَرمَلا کردند
تا تورا دیدند
گفتند عاشقت هستم
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
پیامبری آمده از کوه دلتنگی...
|
|
|
|
|
زندگیت فدای آیندم شد........
|
|
|
|
|
ز کدامین حریف گلایه کنم
وقتی که خود به خویشتن گرفتارم
کلید من قفلی نمی گشاید از هیچ دری
وقتی که خ
|
|
|
|
|
اینطرف سوره ی تین
آنطرف هم گیوتین
آنطرفتر نیکوتین
آدم مانده بود کدام راه را رَوَد
|
|
|
|
|
خواهم بنویسم از برای مادرم
اما نتوانم که قلم دست بگیرم ، بنویسم
آیا می شود آن را در جمله ی کوتاه
|
|
|
|
|
من دامن تو گیرم و تو دامن این خاک
|
|
|
|
|
بلبل به غمین ناله ،طرب بنوازد/اما نی مطربان حزین می سازد
|
|
|
|
|
جانم از بودن خود سخت پشیمان باشد
|
|
|
|
|
شب،
انگور وار،
به ایوان پیچید،
به گردو،
به گیلاس،
من مانده ام تا شب
بر پیکرهی خانه نماند،
تا
|
|
|
|
|
راست گفتاران ، جلودارِ علومِ عالم اند ..
|
|
|
|
|
دیدمت تو راه / ای تو چش سیاه
مهربونم
دل رو بردی زود / چوُن طلسمت بود
بند جونم
|
|
|
|
|
عاشق فقط از آدمیزاد است که مأیوس می شود، ولی از خدای خویش هرگز، اگر چه سالها در کُنج زندان غم روزگار
|
|
|
|
|
دیدم خود را در آیینه ی ایام شبی
پیر و فرتوت، داشتم مختصر تبی
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۲۳ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |