شعرناب

رمان سرنوشت جهان- شاهکاری از محمدعلی رضاپور(مهدی)

بسم الله الرحمن الرحیم
بخش نخست: یکی شدن
(زیربخشی به نام) بهارِ مزارشریف
بهار، بهاری که بعد از انتظار می آید، آن هم در زادگاهت، در سرزمینی که روحت به آن گرایش دارد، در آن جا که
بوی پدر خوبت، پدر صالحت را به جانت می بخشد،
زیباست. دلارا ست. عاشقانه است.
می شنوی؟ یعنی عاشقانه یعنی با تمام وجودت
گوش می دهی؟ دوباره به این عاشقانه، دل بسپار:
" بیا بریم به مزار، ملا محمدجان!
سیرِ گلِ لاله زار، ملامحمدجان! "
عزت الله، سه روز دیگر هم فرصت دارد تا باز هم
در شهری که دوستش دارد، نفس بکشد و به پرواز
کبوتران چابکی دل بسپارد که در عین عشق شان
به پرواز، وفادارند و اهل بازگشت به آشیان مهربان شان.
گوشه ای از رمان سرنوشت جهان، اثر محمدعلی رضاپور


0