شعرناب

هیچ فصلی بی مهر به این همه شعر نمی ارزد

"یک آسمان پرنده" می شوم وقتی تو را می بینم ، یک بوستان گل از لبانم می روید وقتی می آیی...
بودنت فصل غزل است که حتی روی اردیبهشت را کم می کند..
تو که نباشی نه از بهار کاری بر می آید نه از کوچه های عطرآگین خاطره که شمیم یاس، پنهانی آنها را در بر گرفته...
من در هوای تو، بوی اقاقی را حس می کنم ، از صدای تو نغمه ی هزاران بلبل را می شنوم ، از پیچ و تاب موی تو، نوازش نسیم را بر چهره ی سپید احساسم ، حس می کنم، در آینه ی نگاه تو ، چشمک ستاره ها را می بینم...
خلاصه، من با تو بهار را زندگی می کنم ...
به وقت تابستان، دریا را غوطه می شوم، در نارنجی دلنواز پاییز، باران را می رقصم و زیر سقف برفی آسمان، از عشق تو پرحرفی می کنم...
مهر تو هزاران اردیبهشت را در جیبش می گذارد آخر می دانی هیچ فصلی بی مهر به این شعر نمی ارزد...
مهناز نصیرپور
اردیبهشت 97


0