شعرناب

دوبارهــ مـــی سُـرایـمــتـــــــ

دوباره می سرایمت اما این بار....
ته یک کوچه بن بست .. که تمام مسیرش را
انار های ســرخ ِ ترک خورده از دیوار های باغ سر به پایین آورده باشند و قــل خورده باشند توی جوبی که از کنارِ دیوارِ باران زده ی کاهگلی می گذرد .....
ته کوچـــه...
روی خاک های باران خورده ... بی هوا می نشینم
می نشینم و دوباره می سرایمت...
بیخِ گوشِ تمامِ قاصــــدک های باغ...
دوباره می سرایمت!
بیخ گوش تمام شکوفه هایی که دیروز در آمد
درست کنار پیله ی پروانه ها...
آن قدر از تو می گویم تا پروانه ها هم به شوق دیدنت پیله هایشان را کمی زود تر پاره کنند !
مـــی خواهم عطر غزل هایم همه جا بپیچد ...
وای اگـــر بـدانـی .....!
این روز ها غزل هایم چه قدر عــــطر تو را دارند .... !
عطر تو .... یعنی عطر همان موهای بلند مشکیِ تو!!!
یعنی همان عطری که باد از لا به لای گیسویت برایم عیدانه آورد....
روز های اول بهار ... عجیب بوی تو را دارند
بوی غزل های ناسروده...
بوی عاشقانه های بی تجربه ...
این روز ها دلم می خواهد ... مدام از تو بگویم
دلم می خواهد دوباره بسرایمت ....
بیخ گوش تمام قاصدک های باغ
بیا ... بیا تا باهم بسرایم.... ترانه ای به بلندای شب گیسوانت !
ستوده
#بداهه تر از بداهه
#لحظه نوشت


0