شعرناب

وارث دنیای دخترانه مادرم

تو را چه کسی خواهد نوشت ؟
اندوه تو را چه کسی پس از من نفس خواهد کشید ؟
چه کسی بر بی کسی هایت زمانی که پر شده بودم از کسی ها خواهد گریست ؟
تو را خواهم نوشت تا ابدیت ...
تو شیرین ترین تکرار لحظه هایم هستی و خواهی ماند...
از تو خواهم نوشت گرچه هر خط و هر واژه اش مرا از پای خواهد انداخت و
روحم را تکه تکه خواهد کرد و
نمکهای دریاچه ارومیه را بجان من خواهد انداخت...
از تو خواهم نوشت از همان روز هایی که غم و اندوهت را لا به لای قصه هایت پنهان میکردی و برایم کودکانه میخندیدی تا
کابوس از خوابهایم فراری باشد ...
از همان روزهایی که اشکهایت را میدیدم و در غمت ذره ذره همچون شمع در غم پروانه اش میسوخت ...می سوختم
گرچه میدانم تو نیز همپای من میسوختی و سکوت میکردی ...
از تو به وسعت آسمان ...
به اندازه عمق غم و اندوه یعقوب خواهم نوشت!!
پرشده ام از اندوه و غمت ...پر شده ام از اتش
همانند اتفشان فعالم که هر لحظه انفجارش را ممکن است ....
به اسم خودت قسم که از تو خواهم نوشت ...
تو همان کسی هستی که با جسم نحیف و دنیای دخترانه نطفه من را در بر گرفت
تو همانی که با رویا های دخترانه اش مرا سخت در آغوش مادرانه جای داد...
همان کسی که دنیای دخترانه اش را بمن بخشید و خودش شد مادر
مادری که رویاهایش را به دست فراموشی سپرد تا روهایم را بسازد...
مادری که زیبای اش را تمام و کمال به دخترش بخشید
مادر ماندی تا دخترت آواز بخواند ...برقصد ...
شکستی تا دخترت نشکند ...
ماندی تا اولین کسی باشی که اشکهای مرا پاک میکند
من وارث تمامیت تو شدم مادر من
من شده ام وارث چشمهای شعله فکن
شده ام وارث گیسوان به رنگ شرم خورشید در انتظار ماه
شده ام وارث دنیای دخترانه مادرم
مرا نامیدند وارث مادرش
چگونه ممکن است اینچنین مادری کردن را بلد باشی؟
چگونه میشود از خود گذشت ؟
مگر تو همان دختری که در گندمزار میدوید و برای گندمها شعر میخواند نیستی ؟
یا همان دختری که به شوق لاک و لباس های رنگی رنگی ساعتها روبه روی آینه می ایستاد و می رقصید
پس چگونه ممکن است به این اندازه مادر باشی؟
تو ماندی و درد کشیدی تا من دردهایم را فراموش کنم
تو ماندی و ویران کردی دنیایت را تا کسی دنیای دخترانه ام را ویران نکند ...
تو چه کسی هستی که اینگونه از جانت میگذری؟
به گمانم پاسخ سوالهایم یک جمله باشد
بی شک تو ترجمه خدایی که اینگونه در دنیای دخترانه ام خدایی میکنی
من در دنیای دخترانه ام هر روز
از اشک چشمانت وضو میگیرم و
نماز پنج گانه ام را به قبله سپیدی موهایت بجا می آورم
و سجده به نامت میکنم ...
کاش بشود تورا نوشت
کاش بشود تورا خواند
کاش بشود تورا هر لحظه نفس کشید
و تو را زیست...
دوستت دارم مادر دنیای دخترانه ام
دوستت دارم تا ابدیت
دوستت دارم
#مینا رسولی
1396.11.25
14:39


0