شعرناب

کاش می شد بی خاطره ماند..

خاطرات ...
خاطرات رفیق لحظه های تنهایی ما هستند که همیشه به آنها میاندیشیم..!
به آنهایی که همیشه در افکارمان قدم می زنند و
می دانیم که هنوز دوستمان دارند و از دور باهم بودنهایمان را فریاد می کشیم..
می دانم بیشتر اوقات با آنها راه می رویم
نفس می کشیم
می خوابیم
بیدار می شویم
و....
نمی دانم چگونه می شود از این دنیا جدا شد و تا مرز فراموشی ها پیش رفت و جز به ساکنین فعلیش به کسی دیگر فکر نکرد ...
خیلی از ماها بعضی وقتها دلمان می خواهد بی خاطره باشیم و آنها را در آینه حقیقت جا بگذاریم و دستی آرام بر روی پیشانی زندگیمان بکشیم تا بتوانیم لحظه ها را زندگی کنیم ...
نمی شود ..
می دانم نمی شود اما..
کاش می شد بی خاطره ماند ..


0