شعرناب

اصولِ حرکت در جاده یِ شکوفایی1

یکی ازتجربه ها و ارمغان هایِ سالیانِ دورِ زندگی رویِ کره یِ زمین تا امروز به انسان آموخته است که برایِ رسیدن به محیطی ایمن و فضایی سراسر خیر و صلح و انصاف و نیز نسلی پویا و نیل به محصولی مشترک بنابر مشیّتی سازنده و آرمانی بزرگ و ایجادِ هماهنگی و همراهی و همسازی جهتِ رسیدن به یک مقصودِ همگانی ، به اصول و موازینی نیاز است تا به عنوانِ باورهایی کاربردی بتواند مجموعه خط و مشی هایی را برایِ همگان تدوین و آنان را با دلیل و منطق مشتاقانه (با میل و رغبت و انتخابِ شخصی) ملزم به احترام و اجرایِ آنان نماید.
احترام گذاشتن به حقوق دیگر انسان ها ، بالا بردنِ آستانه یِ تحمّل و درک کردنِ انتخاب هایِ سایرین (سایرین یعنی به غیر از خود و می تواند از اعضاءِ خانواده به عنوان انسان هایی در عینِ همخون بودن امّا متفاوت شروع شده و سپس در حوزه هایِ مناسباتی بر حسبِ اولویّت گسترش می یابد) و نیز وارد نشدن به حوزه یِ خصوصیِ اشخاص به شکلِ متقابل و وارد نیاوردنِ زیان و خسارت و آزار به همنوع ، محیطِ زیست و سایرِ موجودات در هیچ حدّی از جمله قوانینی است که می تواند عیاری باشد جهتِ آدمی تا کارها و امور و باورهایش را سنجیده و موردِ ارزیابی قرار داده و درستی و نادرستیِ فعّالیّت ها و کنش هایش را دریابد.
مقصود و هدفِ اصلیِ انسان در درجه یِ نخست و بنابر اولویّت نمی تواند غیر از میل به ایمنی و آرامش و رهسپاری و کشفِ مجهولات و نیل به پویایی و پرورشِ قابلیّت ها و ارتقاعِ درست و نیکِ خرد این بزرگترین میراثِ باشکوهِ خدایی در ضمیرِ انسان و کسبِ آگاهیِ منطقی و معلوماتِ لازم به منظورِ کنترلِ احساسات و عواطف و عملکردِ باورها و فرمانرواییِ کامل بر همه یِ ساختارِ وجود و بهره مندی از ارکانِ مختلفِ زندگی و رسیدن به مفهومِ وعده یِ بی شائبه یِ الهی همانا حرکت سمتِ سیرِ تکاملیِ انسان در مسیرِ روزگار که مشمولِ مراتبی است از خود شناسی و رفعِ تمامیِ معایب و کمبودها و بیماری هایِ کوچک و بزرگِ درونی و جایگزینیِ آنها با قوّت ها ، یعنی آشناییِ دقیق با خویشتن و رسیدن به باورِ توانایی و شناختِ استعدادها و به کارگیریِ خلاقیّتِ هایِ ذاتی و دست یابی به موّفقیّت ها و افتخاراتِ مختلف در حوزه هایِ گوناگون باشد.
برایِ نیل به چنین اهدافی راهی نیست جز آنکه مکان و بستری دائمی و نظام مند بر پای گردد و امرِ مهمِ آموزشِ خودپردازانه را از ابتدا و با مراحلی مشخّص به صورتِ زیر بنایی برایِ پرورش و تربیت و نیز خلقِ دگرباره یِ انسان هایی با معیارهایی درست و حکمفرماییِ خردورزی و بینشمندی و قانون مداری و عمل گرایی و خیر اندیشی در راستایِ منافعِ جمعی مابینِ نسل و جامعه یِ بشری فراهم و مهیّا دارد. (محیطی که بتوان با ساز و کاری حساب شده باورهایی درست را در معرضِ انتخابِ انسان قرار دهد و با روش و شیوه ای درست گام به گام سمتِ هدفی مشترک و نیز دست یابی به مقاصدی معیّن حرکت و به زندگیِ اشخاص از همان بدوِ شکل گیریِ شخصیّت و هویّتِ اکتسابی مفهوم و معنایِ واقعی بخشد.)
فضاها و اماکنی که با تمایل و مشارکتِ معنوی و به صورتِ سهامیِ عام و در قالب هایی به هم پیوسته و زنجیره ای اداره شده و مللِ انسانی بتوانند با اهدافی کلان در کنارِ هم قرار گیرند و به تعامل و تمرینِ تساهل (تحمّل کردنِ امورِ ناخوشایند یا عقایدِ مخالف از دیگران بدونِ تنگ نظری و تنش) بپردازند.
مجموعه هایی که بتوانند همّت و همکاریِ فراگیرِ انسان ها را در زمینه هایِ مختلف و در راستایِ نیل به رفاه و امنیّتِ عمومی و زندگیِ مسالمت آمیز و عرضه و گسترشِ دست آوردها موجب شده و بر پایه یِ استقلالِ گروهی و منطقه ای در اجتماعات و اجزاءِ کوچک در نوعِ تشکّل و برگزاری ، طرح ریزی و سازماندهی گردد.
اجتماعاتی کوچک و بزرگ که در ارتباط با هم یک پیکره یِ متّحد را تجلّی بخشند و نیز با بهره مندی از زمینه یِ فراهم شده کاملاً گرداننده یِ گروه هایِ خود باشند و با مخلوطی از اعضاء و شخصیّت هایِ یک جامعه با معیار قرار دادنِ تنها انسانیّت (انسان بودن نه جایگاه و مقامِ شغلی و مالی و تحصیلی.) و عریان از همه یِ پوشش ها و ضوابطِ و مرزها و حیطه هایِ جدایی افکن و فاصله اندازِ صرفِ دنیایی با امکاناتی مشخّص و دسته بندی شده از مجموعه دست آوردهایِ موّفقِ آدمی در زمینه یِ اخلاق و هنجارهایِ مشترک و قابلِ قبول مابینِ ابنایِ بشر به تعامل و کنکاش بپردازند.
محیط هایی که بتوانند پیمودنِ گام به گامِ پویش و تحقیق برایِ کامیابی و دست یابی به نوعِ گذرانِ پیروز و کامروا از مرحله یِ زمینی را در قالبِ جنبش ها و سازمان هایِ مردم مدار و به شکلی خودجوش در ابعادی کوچک و البتّه با هدفی مشخّص و همه جانبه به انسان ها آموزش داده و در راستایِ تداوم بخشیدن به این امر و ترویجِ آن کوشا و ثابت قدم باشند.
محیط هایی که جهتِ ارتقاعِ سطحِ دیدگاهِ عمومی و رشدِ دانش و تداولِ خردورزی و وسعتِ بینشِ وجودیِ انسان و رسیدن به باورِ ارزشمندی و شایستگیِ شخصی به وسیله یِ درکِ موجودیّت و یافتنِ استعدادها و نیروهایِ یگانه یِ نهفته در ضمیرِ متّصل به ذاتِ بی همتا و نامحدودِ ایزدی در سایه یِ ابرازِ وجودِ بی باکانه و احترام به نفسی مستقل و فروتنانه و به دور از چهار چوب هایِ طبقه ایِ متداول و دست یابی به نتیجه یِ محکم و راهبردی در هر برهه و زمان بنا به سیرِ پیشرفت و رهسپاری از سطوحِ آگاهی در زوایایِ مسلّم ساختارِ مدوّن و غریزی در هستی و در تماس و تعاملی زنجیر وار و همآوردی به هم تافته و در حدِّ امکان با هر وسیله یِ ارتباطی از حوضه هایِ مربوطِ همسایه و خویشاوند و مترادف تا هر جا و در هر مکان از این کره یِ خاکی ، تحتِ لوایِ قوانینِ اساسیِ مصوّب و حدودِ قانونی و منشورِ فرهنگی و ساختارِ اجتماعیِ هر کشور و فرهنگ و حیطه یِ خاص در نوعِ ایجادِ گردهمایی و الگویِ مناسبِ برپاییِ این اجتماعات از هیچ کوششی دریغ نورزند.
تنها چنین شرایطی می تواند همه یِ اعضاءِ جوامعِ انسانی را قانونمند و زیرِ بیرقی از اصولِ راستی و درستی و دوستی و تعالیمی صلح آمیز بر پایه یِ احترام به آزادی هایِ انحصاری و رعایتِ حقوقِ اوّلیّه یِ یکدیگر و درکِ متقابل با اصلِ راستینِ خدمت آشنا گرداند و درسِ مسئولیّت پذیری و تعهّد را با هدفِ حمایت از هم در تمامِ زمینه ها سمتِ همزیستیِ مسالمت آمیز به آنان آموزانده و بسترِ تمرین و ممارست و مشقِ همراهی و اتّحاد و وحدت را در این باره قدم به قدم از حیطه یِ شخصی تا کلِّ آفرینش برایشان ایجاد نماید.
آدمی در واقع ناچار است با کمکِ هم محیط هایی مساعد و مناسب را بنابر ابتکارِ عمل و استفاده از قابلیّت ها و استعدادهایِ یکایکِ اشخاص در قالبِ اصول و برنامه ای سازمان یافته و همچنین به عنوانِ اصل و نیازی مهم ، ضروری و اساسی جهتِ تغییرِ درست و بنیادیِ روندِ زندگی بر پایه یِ باورهایی منطقی ، مترقّی ، مفید ، سازنده ، انسانی و اخلاقی و نیز برایِ بازبینیِ مجدّدِ الگوها و طرح هایِ زیستنش و روابطِ اجتماعیِ سالم و دوستانه پدید آورد.
انسانِ آرمان گرا ، واقع بین ، ترقّی خواه ، اصلاح طلب و صلح جو و ایده آلیست راهی ندارد جز اینکه با مفاهیم و معانیِ زیبایِ نیکی برایِ همیشه و به شکلی پیوسته جهتِ مساعد گشتنِ هر چه بهترِ شرایطِ روحی و روانی و فضایِ پژوهش و کسبِ آگاهیِ همه جانبه و پیشرفتِ متعالی در آمیزد و گام به گام و متوالی به دانشِ برتر ، تجاربی ملموس وباورهایی قابلِ فهم و کاملاً روشن و کاربردی و رهگشا و رشدی فزاینده و پیش رونده در راستایِ بهبودیِ اوضاع ، تحتِ لوایِ مکتبی بدونِ مرز(مکتبی که حد و مرزی را برایِ تبادلِ افکار و اندیشه یِ انسان ها و قرار گرفتنشان در کنارِ یکدیگر به اشکال مختلف ، فیزیکی و یا غیر فیزیکی تعیین و مشخّص نسازد.) از دایره یِ وجود و ارکانِ روزگار ، یعنی دنیا و معنا و معاشرت ، کنارِ تمامیِ امورِ شخصی و متعلّقاتِ خصوصیِ خود دست یافته و زندگیش را به خیر و خوشی و کامیابی سپری نماید.
بشر لازم است بتواند با به وجود آوردنِ امکانی دائمی ، آنچنان که جزئی از برنامه هایِ اصلیِ زندگیش را تشکیل دهد لااقل در حیطه یِ مرزی و فرهنگیِ خود همواره با کلیه یِ لایه هایِ متشکّلِ جامعه در ارتباطی نزدیک و نیز با طبقاتِ اداریِ این واقعیّتِ به هم پیوسته (نظامِ به هم پیوسته زندگیِ اجتماعی در لایه هائی متشکل جهتِ رتق و قتق امورِ جاری در محیط هایِ زیست بشری.) ، خارج از حیطه یِ کاری و بدونِ شخصیّتِ شغلی و همچنین هیچ پرده و دیوار و حائلِ بازدارنده یِ دیگری احساسِ تعلق و دوستی و صمیمیّت نمایند و در همه یِ امورِ رایج و درباره یِ مبانیِ مهم و مسائلِ اساسیِ روزگار با آنان به تعامل و تبادلِ افکار و تجربه بپردازد.
بشر می تواند در کانونِ آموزه هایِ معتبر ، منطقی و نجات بخشِ انسانی و اخلاقی (آموزه هایِ انسانی- اخلاقی شاملِ مواردی می شود که با شأن و منزلتِ آدمی همخوانی داشته باشد و جه تمایزِ او با موجوداتِ دیگر را به اثبات برساند.) و البتّه کنارِ اصلِ همّت و تمایل و تلاشِ شخصی و نیز بهره مندی از انگیزه و امید و شهامت و نیرویِ برخواسته از ایمان به هدفی متعالی و روندی خیرخواهانه و همچنین با بهره مندی از یاری و تجارب و دست آوردهایِ جمعی در گروه ها و اجتماعاتی کوچک (گروه ها و اجتماعاتِ کوچک می تواند در ابتدایی ترین شکلِ آن در کانونِ خانواده و با گردآوری اعضایِ فامیل و دوستانِ همفکر هم تشکیل گردد.) جهتِ تمرین برایِ بالا بردن آستانه یِ تحمّل و محک زدنِ مدنیّت و سپس کسبِ آگاهی و دانش و بهسازیِ شرایط و در نهایت نیل به بهزیستیِ (بهزیستی شاملِ پدید آوردنِ محیطِ بهتر برایِ زندگی کردنِ است و اینکه چطور می توان با شرایطِ حاکم و موجود در دنیایِ بیرون بهترین گزینه ها را آنگونه که آسیب و زیانِ کمتری را متحمّل شد و به دیگران وارد ساخت روزگار گذرانید) هر چه ایده آل تر با هر موقعیّت و وضعیّت و همینطور با قرار داشتن در هر جایگاهی اقدام نموده و به تدریج در عرصه یِ آموزشگاهِ زندگی فرهیخته و حکیم (فرهیختگی و حکمت انسان در رسیدن به روشن بینی و دست یابی به ابزارِ استدلال و واقع بینی و منطق گرایی و اجتناب از گزینش هایِ احساسی و تلقینی و صرفاً تقلیدی است) گردد.
*- شاید آنهنگام که بزرگانِ روزگار درسِ ز گهواره تا گور دانش بجوی را به انسانیّت اعلام و ابلاغ می نمودند مقصودشان نه فقط دانش پژوهی در شکلِ کلاسیک و تخصّصیِ آن ، یعنی کسبِ علم در رشته هایِ مختلف و مشخّصِ هنری ، فنّی و طی نمودنِ مراتبِ تحصیلی و سواد آموزی بلکه آموختنِ دروسِ مهم زندگی جهتِ بهزیستی به عنوانِ اصلی انکار ناپذیر به وسیله یِ انسان ها با هر سطحِ سواد و در شکلی سازمان یافته و قالبی معین و با اصولی مدوّن در تمامِ طولِ زندگی بوده است.
تنها در این هنگام است که جمهوریّت و دموکراسیِ واقعی هم در سطحِ زمین برقرار و برابری به مفهومِ حقیقی احراز و آشکار می گردد و انسان به قابلیّتِ انتخابِ درست و تشخیصِ قابلِ قبولِ سره از ناسره دست می یابد و همه می توانند در زمینه هایِ مختلف و در هر حوزه ای نقش آفرینیِ مؤثر و سازنده ای داشته باشند. (دموکراسی به معنایِ رایج در فرهنگِ امروزی : طرز و نحوه یِ سرپرستی بر امور به گونه ای که مردم از میانِ فرهیختگان و حکیمانِ هر جامعه اشخاص و نمایندگانی را برایِ حکومت و ایجادِ قوانین و سامان دهی مشکلات و توزیعِ عادلانه یِ ثروت هایِ ملّی در هر کشور انتخاب می کنند. )
با پدید آمدنِ چنین شرایطی انسان ها می توانند از میانِ فرهیختگانِ موجود (آنگاه که همه انسان ها در محیط هائی سازنده و با کمکِ کسبِ آگاهی و رسیدن به خردورزی و بینشمندی و از میان بردنِ آلودگی ها و زدودنِ بندهایِ بازدارنده به مقامِ فرهیختگی نائل می گردند.) با دقّت و شناختِ کافی و در تنوعی فراوان و همچنین به آسودگی و راحتی یک یا چند تن را در بخش ها و قسمت هایِ مختلفِ شغلی بر اساسِ نیاز و برآوردِ مقدارِ تخصّص و کارآیی و میزانِ توانمندی و اخلاصی که با قوّه یِ تشخیص و استدلالشان اثتنبات می کنند برایِ امورِ لازم در کلِّ صحنه هایِ کوچک و بزرگِ محیطِ زندگیِ خود تا رأسِ حرم ، جهتِ خدمتگزاری در تمامیِ حوزه هایِ اداری در دنیایِ خاکی به منظورِ پیاده نمودنِ اصولِ مدوّن و نظم بخشی به اوضاعِ جاری و ایجادِ عدالت و پاسداری از ارزش هایِ والایِ انسانی و اهدافِ آرمانی انتخاب نمایند.


0