شیرعسلی می خواستم ...وارد بقالی شدم و گفتم شیرعسلی می خواستم...بقال تنومند سبیلو درحالی که سرش پایین بود گفت...آبجی نه رم...گفتم می دونم نری...این چه طرز حرف زدنه ؟ برگشتم خونه و این شعر رو گفتم بازم همون دوره بیسواتی قربون اون حرفای عشق لاتی قربون اون «مخلصتم، فداتم» قربون اون «من خاك زیرپاتم» قربون اون حافظ روی تاقچه قربون حسن یوسف تو باغچه قربون مردمی كه مردم بودن اهل صفا، اهل تبسم بودن قربون اون دوره تردماغی قربون اون تصنیف كوچهباغی قربون دورهای كه خوشبینی بود تار سبیلها چك تضمینی بود دکتر پرنیان عزیز رفتم بقالی شیرعسلی نداشت....شرمنده عیب نداره پریما خانم....چای کمرنگ کافی است.... دکتر اگر وقت کردید شعرم رو ویرایش کنید.... شیرعسلی رو.....؟ شعر شیرعسلی رو......راستی شیرعسلی هم میارم.....
|