شعرناب

ام ابیها

دستان کودکانه اش غبار نامردمی از چهره ی پدر سترد.
آنقدر مادرانه دست نوازش بر سر پدر کشید
که قاموس واژگانی مزین به" ام ابیها"ست
دنیا هنوز در بهت گردن آویزیست کهبخشیدی به مسکین گرسنه ای.
این زندگی چقدر غریبانه ات گذاشت
لختی بایست
دنیا تو را سیر بنگرد
ترا کجای مدینه بیابم ای پرنشان بینشان


0