شعرناب

عبرت از تاریخ، راز انحطاط قدرتها

یک باشگاه ورزش رزمی را در نظر بیاوریم که مربی ارشد هنوز موفق نشده شگردهای اساسی بخصوص شگردآخررا به فناموزان یادبدهد ویاتمرین بسنده ندارند ولی تصادفا به موقعیتی برخورده اند که باید ازباشگاه دفاع کنند آنهم در برابر رقیبان کارازموده وجسور ونیرومند. فکر میکنید چه خواهدشد؟ وچرا؟
براین قیاس سازمان یک جامعه را درنظر می آوریم. اگرهمه یادست کم بیشترنیروهای انسانی سازمانی آن، کسانی باشندکه درمقایسه باحریفان فرضی خارجی در پله پایینتری می ایستند، نتیجه از همان اول روشن است. نقاط ضعف فرق نمیکند مالی باشد یابدنی یافکری یاشناختی وعلمی ویامعنوی که مربوط به عقیده و ایمان به هدف است.
از جناب رسول گرامی اسلام (ص)روایت شده است که: «يُسْتَدَلُ‏ عَلَى‏ زَوَالِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ: تَضْيِيعِ الأُصُولِ، وَ التَّمَسُّكِ بِالْفُرُوعِ، وَ تَقَدُّمِ الأَرَاذِلِ، وَ تَأْخِيرِ الأَفَاضِلِ»* می توان به نابودی دولت ها به چهار نشانه راه برد: ول انگاشتن اصول و پایه ها، چسبیدن به فروع و شاخه ها، پیش انداختن دون پایه ها، و پس انداختن بلندپایه ها.
اولی و دومی روشن است ولی سومی و چهارمی چطور باعث فروریختن پایه حکومت ها می شود؟
یکی از بزرگان یک زمانی حرف خوبی می زد. می گفت: افراد ضعیف را سرِ کار نیاورید که در مجموع یک نظام ضعیف و ناتوانی خواهید داشت. افراد ضعیف درست است که حرف شما را فوراً اطاعت می کنند و روی حرف شما نمی ایستند، اما این از ضعف آن هاست؛ آن ها همین طور که نمی توانند روی حرف شما حرف بزنند قدرت تفکر بالایی هم ندارند و نمی توانند مسائل را خوب درک کنند. کسانی را مسئولیت بدهید که بتوانند اشکال شما را بگیرند. این ها افراد قوی و نیرومندی هستند و از قدرت درک بالایی برخوردارند و در مجموع یک حکومت قوی و پر قدرتی را برای شما می سازند.
با این حال وقتی در تاریخ مرور می کنیم می بینیم بعضی از حاکمان این گونه افراد کوچک و ضعیف را بر کارها می گمارند با این که افراد لایق بزرگ و قوی هم هستند و این بزرگان آنها را هم خوب می شناسند؟ (مثلاً امیر کبیر و میرزاآقاخان نوری).
جواب این است که افراد ضعیف به همان دلیل ضعفشان بهتر و بیشتر در خدمت اند لذا بهتر و راحت تر می توان آنها را کنترل کرد زیرا از عزل و بیکاری خود می ترسند. اما افراد قوی باز هم به همان دلیل قدرت شان در مقابل خطا و اشتباه مافوقها می ایستند و از عزل و کناره گیری هم واهمه ای ندارند لذا حاکمان از هر دو کارشان می ترسند. هم از رهگیری شان، هم از کناره گیری شان که برای عموم مردم سؤال برانگیز می شود و پایگاه مردمی آنان را سست می کند. پس بهترین تدبیر این است که از همان اول نه در قبرستان کهنه بخوابند و نه خواب شوریده ببینند.
و اما با سرنوشت محتومی که پیامبر (ص) فرموده چه می کنند؟
اینها تا می توانند از سیاست اعمال قدرت بر توده و فشار اجتماعی به هر شکلش استفاده می کنند (اغلب پادشاهان وقتی جای پای خود را در رعیت محکم کرده اند، از همین سیاست بهره جسته اند). البته راه های نرم و مردم پسند زیاد است که می توان از آنها استفاده کرد و مردم را سر کار گذاشت مثل غربیها که مراکز لذت و هوسرانی و عیش و نوش را آزاد و سبیل کرده اند تا مردم بخصوص جوانها در منجلاب فساد اخلاقی و اقتصادی و اجتماعی غوطه بخورند. بعضی هم از مردابهای اعتیاد استفاده می کنند. بعضی هم از مرام سوسیالسیتی استفاده می کنند و مردم را در چنگال فقر و دست تنگی قرار می دهند تا آه نداشته باشند که با ناله سوداکنند چه برسد به اینکه بایستند و علیه بزرگان طغیان کنند. در این میانه بعض دیگری که باهوشترند از خصلت طبیعی بازیگوشی نوع انسان استفاده می کنند و مردم را به سمت بازیهای دوست داشتنی شان سوق می دهند و تشویق می کنند.
تا به روزی که ده خراب شود خانه چون کیسه رباب شود.
آن روز به قول قاضی شارح فیلم سربداران: توغایی که مرد شمشیر است مرد فرار هم هست. خوب، خودمان دیدیم که شاه ما دوبار از همین شگرد آخر استفاده کرد.
17/ 9/ 1395- مشهد.
* منبع: ليثى واسطى، على بن محمد، (1376)، عيون الحكم و المواعظ( لليثي)، قم- نشر دار الحدیث، صفحه 550.


0