شعرناب

زبان شعر حرف ساده ی دل مردم باشد


حتی خیلی از شاعرانی که نامدار و مشهور هستند و در حال حاضر شعر می گویند و میان ما حضور دارند ، زبان شعرشان مرده است
حتی خود من و حتی استادانی که نزدشان شاگردی میکنم . شاعرانی همچون مولوی ، سعدی ، حافظ ، فردوسی و . . . به زبان دوره خودشان شعر می گفتند و واژه هایی که در اشعار آن ها به کار می رفته است واژگانی بودند که میان مردم رواج داشته و مردم در حرف هایشان از آن واژه ها استفاده می کردند . پس شاعران عزیزی که در سبک های غزل ، مثنوی ، رباعی ، دوبیتی و یا نیمایی هنوز از واژه های آن دوره استفاده میکنند در واقع دارند از واژه های مرده استفاده میکنند
شعر از نیمایوشیج به بعد از کل به جزء انتقال یافت . یک زمانی یک داستان بلند را در یک شعر می آوردند اما حالا فقط قسمت کوچکی از یک داستان را در یک شعر طولانی می آوریم .
و این به نظر من بسیار خوب است . چون مشکلات مردم آن قدر گسترده شده است که باید شاعران با جزء بینی مشکلات مردم را در قالب شعر در آورند . یک شاعر بزرگ همیشه سلیقه ی مردم را می سازد .
هنوز که هنوز است شاعرانی پیدا می شوند که از واژه های دوره ی مولوی ، حافظ ، سعدی و . . . آن شاعر ها استفاده میکنند . چند روز پیش شعری از یک دوستی خواندم که در شعر واژه ی \" شوخ \" به کار برده بود . از او پرسیدم منظورت از شوخ چیست و گفت منظورش چرک است . بله دوستان واژه ی شوخ در قدیم به معنای چرک بوده است . اما الان معنای کاملا متفاوتی دارد . پس چرا از آن واژه استفاده کنیم؟
هنوز شاعرانی پیدا می شوند که واژه های کهن را در اشعارشان به کار می برند .
آن شخصی که شعری را میخواند ، انتظار دارد شعر را بفهمد و درک کند . در کنار این که از موسیقی و وزن شعر لذت می برد انتظار درک شعر را هم دارد . اگر ما بخواهیم واژه های دشوار کهن را به کار ببریم خواننده باید برود و در فرهنگ لغت معنای آن را پیدا کند . البته درست است خواننده ای که از یک شاعر انتظار یک شعر خوب را دارد باید تا حدی اطلاعات ادبی او هم بالا باشد اما چه اشکالی دارد ما به زبان دوره ی خودمان شعر بگوییم؟ مگر غزل سرایان حتما باید از واژه هایی که شاعران غزلسرای بزرگی همچون حافظ ، سعدی و . . به کار می برند ، به کار ببرند . چرا به زبان دوره ی خودمان شعر نگوییم؟
به قول سید مهدی موسوی : «در اطراف ما کامپیوتر ، ماشین ، تلویزیون ، خیابان ، پارک ، ساختمان و . . . هست . پس چرا ما هنوز از می و شراب شعر می گوییم؟»
آن ها به زبان دوره ی خودشان شعر می سرودند پس چه بهتر ما هم به زبان دوره خودمان شعر بسراییم .
ما برای مردم شعر می گوییم . مگر این روز ها مردم مشکلاتشان با خوردن می و شراب حل می شود؟ اصلا دیگر چیزی به نام میخانه وجود دارد ؟ مردم یعنی مشکلاتشان با رفتن به میخانه حل می شود؟
دیگر دوره ی گیسوی بلند ، چشمون قشنگ و ابروان . . . گذشته . حرف ساده ی دل مردم چیز دیگری است .
و در آخر از بزرگانی که این مطلب را میخوانند طلب بخشش میکنم که در حالی نزدشان شاگردی میکنم ،گستاخانه نقدی بر شیوه ی سرودن شعرشان کردم .
در پناه حق
محمد بابایی (نامی )
یزد


0