شعرناب

استقبالهای حافظ از سعدی...


در بخش اول شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:
۱.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۹۰
حافظ (بیت هفتم):جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب- که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
سعدی (بیت سوم):جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب- که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید
۲.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۶۹::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۱۸
حافظ (بیت دوم): چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان -همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست
سعدی (بیت سوم):دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست- با غمزه بگو تا دل مردم نستاند
۳.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۷۰::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۵
حافظ (بیت آخر): سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست -کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
سعدی (بیت آغازین):کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست- یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
۴.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۷۳::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۳
حافظ (بیت آخر): غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است -در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
سعدی (بیت چهارم):در سراپای وجودت هنری نیست که نیست- عیبت آن است که بر بنده نمی‌بخشایی
۵.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۲::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۶
حافظ (بیت دوم):حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست- که آشنا سخن آشنا نگه دارد
سعدی (بیت آخر):حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست- یکی تمام بود مطلع بر اسرارم
۶.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۹۶::سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۵۱
حافظ (بیت هشتم): می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب -بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
سعدی (بیت سوم): هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب -بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم
۷.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۵::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۵
حافظ (بیت دوم): اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد -به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
سعدی (بیت آغازین):به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم- ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
۸.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۶::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۷۱
حافظ (بیت آخر): حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی -من از آن روز که دربند توام آزادم
سعدی (بیت آغازین):من از آن روز که دربند توام آزادم- پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
۹.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۲۳::سعدی » مواعظ » مثنویات » شماره ۳۲
حافظ (بیت ششم): من از بازوی خود دارم بسی شکر -که زور مردم آزاری ندارم
سعدی (بیت آخر): کجا خود شکر این نعمت گزارم -که زور مردم آزاری ندارم
۱۰.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۵۱::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۴۳
حافظ (بیت سوم): در کوی عشق شوکت شاهی نمی‌خرند -اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
سعدی (بیت آخر): سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی -دعوی بندگی کن و اقرار چاکری
۱۱.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۶::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۵
حافظ (بیت پنجم): خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است -اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
سعدی (بیت آخر): سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد -اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
۱۲.
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۸۴::سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۱
حافظ (بیت ششم):صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم- عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
سعدی (بیت پنجم):صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم- همه دانند که در صحبت گل خاری هست
در بخش دوم مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کرده‌ایم:
« برگرفته از گنجور»
۱.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴: اگر تو فارغی از حال دوستان یارا - فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵: شب فراق نخواهم دواج دیبا را - که شب دراز بود خوابگاه تنها را
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۳: سپاس دار خدای لطیف دانا را - که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۴ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است: سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست - که پیش اهل هنر منصبی بود ما را
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴: صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را - که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را
۲.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۷: مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۵: دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را - دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
۳.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷: چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را - چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۳: ای که انکار کنی عالم درویشان را - تو ندانی که چه سودا و سرست ایشان را
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۹: رونق عهد شباب است دگر بستان را - می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
۴.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۱: چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت - که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۶: خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت - به قصد جان من زار ناتوان انداخت
۵.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۰: چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابی‌بکر طاب ثراه: وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲: چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بی‌اختلاف روزی هست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳: علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵: شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست - صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸: به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست - که مونس دم صبحم دعای دولت توست
۶.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳: اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست - مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست - سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست
۷.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰: عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست - کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱: دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست - گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
۸.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۸۹: بتا هلاک شود دوست در محبت دوست - که زندگانی او در هلاک بودن اوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۹۱: سفر دراز نباشد به پای طالب دوست - که زنده ابدست آدمی که کشته اوست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۵۸: سر ارادت ما و آستان حضرت دوست - که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست
۹.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۵: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۷۰: مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست - دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
۱۰.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۵۵: زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد - از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۰: پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد - وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
۱۱.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۶۸: کس این کند که دل از یار خویش بردارد - مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۶: کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد - محقق است که او حاصل بصر دارد
۱۲.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۰: غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد - جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۰: بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد - بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
۱۳.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۴: آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد - نه دل من که دل خلق جهانی دارد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۵: شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد - بنده طلعت آن باش که آنی دارد
۱۴.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۵: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود - گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۵: اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود - شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۵: امیر ما عسل از دست خلق می‌نخورد - که زهر در قدح انگبین تواند بود
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۶: چه گنجها بنهادند و دیگری برداشت - چه رنجها بکشیدند و دیگری آسود
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۱۰: هزار سال به امید تو توانم بود - اگر مراد برآید هنوز باشد زود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱۹: کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود - بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
۱۵.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود - با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۰۳: سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود - رونق میکده از درس و دعای ما بود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۰۴: یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود - رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
۱۶.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۱: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود - کو را به سر کشته هجران گذری بود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱۶: آن یار کز او خانه ما جای پری بود - سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
۱۷.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۲: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود - مجنون از آستانه لیلی کجا رود
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۷: بسیار سالها به سر خاک ما رود - کاین آب چشمه آید و باد صبا رود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲۰: از دیده خون دل همه بر روی ما رود - بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود
۱۸.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۵: هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود - هر که مجموع نشستست پریشان نرود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲۳: هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود - هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
۱۹.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید - جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۸۰: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید - گرت مشاهده خویش در خیال آید
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲۰: حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۳۰: اگر به باده مشکین دلم کشد شاید - که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید
۲۰.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۹: خوشست درد که باشد امید درمانش - دراز نیست بیابان که هست پایانش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۰: چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش - به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش
۲۱.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۳: خطا کردی به قول دشمنان گوش - که عهد دوستان کردی فراموش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۴: قیامت باشد آن قامت در آغوش - شراب سلسبیل از چشمه نوش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش - یکی با آن که می‌خواهد در آغوش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۲: ببرد از من قرار و طاقت و هوش - بت سنگین دل سیمین بناگوش
۲۲.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش - بر سر آتش نه غریبست جوش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۴: هاتفی از گوشه میخانه دوش - گفت ببخشند گنه می بنوش
۲۳.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۸: دلی که دید که غایب شدست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۹۰: دلم رمیده شد و غافلم من درویش - که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
حافظ » اشعار منتسب » شماره ۱۵: به جد و جهد چو کاری نمی‌رود از پیش - به کردگار رها کرده به مصالح خویش
۲۴.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۳: به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم - نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۹۵: سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - که تا چو بلبل بی‌دل کنم علاج دماغ
۲۵.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۵۸: چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۶۰: کسان که تلخی حاجت نیازمودستند - ترش کنند و بتابند روی از اهل سؤال
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۰۳: شممت روح وداد و شمت برق وصال - بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال
۲۶.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۰: من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول - مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول - در سرای به هم کرده از خروج و دخول
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۰۶: اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول - رسد به دولت وصل تو کار من به اصول
۲۷.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۵: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم - ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۵: به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم - بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم
۲۸.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم - تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۴: دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم - لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم
۲۹.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۷۱: من از آن روز که دربند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۶: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم - ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۷: فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم - بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
۳۰.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۳: می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم - خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۲۸: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم - لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم
۳۱.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۴: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم - برفت در همه عالم به بی دلی خبرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۵: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم - گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شماره ۱۳: مرا به صورت شاهد نظر حلال بود - که هرچه می‌نگرم شاهدست در نظرم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۰: تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم - تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم
۳۲.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم - همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم - تا نگویند که من با تو نظر می‌بازم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۵: در خرابات مغان گر گذر افتد بازم - حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
۳۳.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم - اول کسی که لاف محبت زند منم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۴۳: چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم - کز چاکران پیر مغان کمترین منم
۳۴.
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۲۳


0