شعرناب

قربون خدا برم


یکنفر میخواست بره مکه کلی خرج داد از شام گرفته تا انواع و اقسام میوه و بریز و بپاش خیلیها رو هم دعوت کرده بود اما غافل از پیره زن بیچاره که همسایه پایینی شون بود اون شب به همه خوش گذشت و فردای اونروز آقا با کلی سلام و صلوات به مکه تشریف بردن . بعد از مدتی حاج آقا تشریف فرما شدن و مستقیم سراغ عروسش رو گرفت حاج خانم که اظطراب رو توی چهره شوهرش میدید جویای قضیه شد و ماجرا از این قرار بوده حاج آقا توی مکه هر جا که قدم میگذاشته عروس خانواده جلوتر از اون میرفته . بالاخره حاج آقا متوجه میشه که اون شب پلو خوری تنها کسی که به فکر پیره زن بوده و براش غذا و میوه میبره همین عروسش بوده و خداوند ثواب زیارت مکه رو به حساب ایشون گذاشته . قربون خدا برم که صاحب حقه حواسمون جمع باشه که چکار میکنیم . یا حق


0