شعرناب

توان گرفتیم از او...


بسم الله الرحمن الرحيم
و بنام او كه خلق كرد از قدرت لا يزالش همه را و به سوي اوست همه....
مسافريم از شهر و ديار آشناي يار...
توان گرفتيم از او ... بدان كه توان را كه از اوست، چگونه مي پنداري؟!!!
ياراي تو و شناخت اين توان در شناخت توست از خود، از آفريدگار تو... بدان كه هر چه از اوست نيست بي حكمت...
آري... كافيست بخواهي و بجوئي.... براي شناخت، نشانها بسيار است.... هر زمان كه خواستار شدي و گام در راه خواسته ات نهادي بدست خواهي آورد، كه او خواهد داد...
شناخت قدرت او تو را قدرت خواهد بخشيد چرا كه قدرت از اوست...
هر آنچه ارج نهادي بر هر چيز همان اندازه خواهي شناخت،‌ مصداق شناخت تو باز هم حقيقت محض نخواهد بود چرا كه تو قادر نخواهي بود بر حقيقت محض،‌ حقيقت را خواهي ديد، ‌خواهي درك كرد آن اندازه كه تلاش نمودي،‌ حاصل درك تو از حقيقت به همان ميزان تلاش تو خواهد بود.... پس بدان حقيقت فراتر خواهد بود...
درياب كه در تلاش تو چه سود حاصل گشت؟!!! چه از دست دادي و خواهي داد....
بر اراده خود مصمم شو... در يافتن او نيازي به جستجو نخواهد بود چرا كه او هست در همه حال...
هوشيار باش... به آن اندازه، كه قادر خواهي بود... آري تو را قدرتي والا بخشيد... تو را اشرف مخلوقات خواند... درياب خود را... ارزش خود را درك نما....
تو هماني كه او خواهان بود و قدرت داد؟!!!در تمايز تو به ديگر مخلوقاتش چه حاصل گشت؟!!! همسان بودن با آنها؟!!!
به كدامين نشان او خواست تو چنين باشي؟!!! ارزش تو غرق شدن در نشانهاست و بي تأمل بودن؟!!!
بي شك چنين نيست و نخواهد بود.... تو را ارزشيست والا از او،‌ در راه او و براي او... اين را سه اصل مهم بود در تمايز تو،‌ بر برتري تو نسبت به ديگر مخلوقات...
به ديده خواهي ديد،‌ به گوش خواهي شنيد،‌ به ادراك خواهي رسيد هر آنچه از اوست....
همه از اوست در سوي اوست و به سوي اوست...
در انديشه آني كه غير آن شوي؟!!! خواهي توانست؟!!!
ارزش تو را ارجيست والا،‌ قدرت او قدرتيست لا يزال... تو از سوي اوئي،‌ پس هوشيار باش اگر در راه او باشي تو راست قدرتي از او... قدرتي كه تو را به ارج خواهد رساند...
در همت يافتن قدرت رهسپاري در همه حال.... حال درياب كدامين فراتر خواهد بود آن را كه او بر تو مقدر سازد يا خود خواهاني؟!!!


0