شعرناب

عشق

عشق یعنی خاک،گوشه ای دنج،خالی از تعلقات.کوچک اما وسیع برای مهر ،برای تپیدن ز خاک.از برای عشق خواندنها،زمزمه اش نو به نو با صبر شنیدنها.چون که دل شکافته شود،لبریز شود ز عشق.عجیب است ماندنها،ظهور خیرگی چشم؛سبز شدنها.بدین گونه است ،عشق پابرجا.خیرگی چشم پابرجا...


0