شعرناب

پرنده عاشق شد ۴

پرنده عاشق شد؛ عاشق باران!
می خواست برود زیر باران، پر بزند و بچرخد و آواز بخواند.
دوست داشت که بال و پرش زیر باران خیس شود و آوازش در صدای باران بپیچد!
پس رفت و زیر باران پرواز کرد و چرخید و آواز خواند.
آوازش با آوای باران درآمیخت! و حضورش در قطره های باران تکثیر شد!
آن گاه شاعری که پنجره اش را به سمت باران باز کرده بود با خود گفت: خدایا!... نگاه کن!... هزاران پرنده دارند در باران سماع می کنند!
شبنم حکیم هاشمی


0