شعرناب

نا مه ی از یک زنده ی مرده , به یک مرده ی زنده


نا مه ی از یک زنده ی مرده , به یک مرده ی زنده
.........................................................................................
بر روی سنگ قبرم بنویسید : خیلی خوش آمدید , قدم رنجه فرمودید, شرمنده
مبادا در این مسیر سنگ و کلوخ پاهای نازتان را تاول زده باشد , در اینجا شما تا میتوانید آزادیت که مرا بغل کنید , مرا ببوسید, اشک بریزید, بخندید ,جک برایم تعریف کنید و و و , حتا میتوانید عزیزم, مهربانم, دوستم ووو صدایم کنید خلاصه آزادید بدون هیچ محدودیتی , میدانید چی میگم -- در اون گوشه های پایین هم یواشکی بنویسید مرا عفو نماید که دستم اون زیر گیره و نمیتوانم از شما پذیرای کنم , ای زندگان مرده پرست.
.........................................................................................
سلام رفیق , نمیدانم چه بگویم یا با کدام کلمه واژه یا حرف به گفتار ت بنشینم
.
اما دوست دارم نامه ای بنویسم برای عبرت خودم
اجازه هست؟
پس با اجازه
......................................................................................
شاید برای منی چون من دگر دیر باشد برای دوستی با چون تو ی
.
اما رفیق من,
درد دارم و دردم از اینجاست
,,
ما زندگان بعده رفتن کسی , تازه در یاد ها , یادمان میاید که ای داد و بیداد عجب عزیز بود عجب مهربان و دلسوز چه انسان شریفی چقدر ناز, چقدر و و, من یک چیزی میگم تو یک چیزی دگر میشنوی , انقدر میگویند و می ستایند که مارا به عرش میرسانند حال جالب کجاست!! ؟ اینجاست ! که به وقت نفس کشیدن جسم ,غریبه ای بیش نیستیم برایشان ! ,
چند روزی , های میبینم به نظاره مینشینم و با خود میپرسم چرا؟ چرا ؟
قبلا کجا بودی که تورا ندیدم و الان که دارند من را عاشق رفاقت با تو میکنند,
فقط باید به نگاهت خیره بمانم حسرت بخورم و زار زار گریه کنم نه نه نه اشتباه نکن به حال تو نه ,
به حال خودم به حال این زندگان که
باید انسانی جسمی را وداعی گویید , ان زمان است که به زمین و زمان مشتهایمان , حرف هایمان , اشک هایمان ,
می کوبد , می نالد و می ریزد , که باز گرد , تو را خدا ی باز گرد ,
و این برای من مضحکانه و وقیهانه میباشد ,
که مگر آنکه رفت به وقت زنده بودن کجا سر میکرد ؟ ها !
, مگردر میان ما نبود ؟ ها کسی جوابم را بگوید ,,,
آری حقیقت برای من این است بگذار خودم را به ان راه نزنم
تو رفته ای و دگر در میان ما نیستی ,,
و من بیزارم از این عادت که با یستی کسی برود
و آنوقت عاشقش شوند و برایش سنگ تمام گذار ند ,
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
شا ید خیلیها بگویند حرمت ,,
میدانم حرمت آنکس که رفت واجب است ,,
اما بگذار رک بگویم این حرمت نیست
این رسم و رسوم ما آدمیان است
همانطور که وقتی زنده ای برایشان مفهوم نداری و بی معنای
و با غرور و ناز و کرشمه در مقابلات قد علم میکنند و و و ,,
اما
آخرین ودایت را که شنید اند , ان زمان است ,که مقابلش را به مرز نمایش میگذارند
عزیز میشوی , دلسوزت میشوند و برایت زار زار دل را , اه میشوند ,
میدانی چرا ? واسه اینکه یاد ( مرگ خودشان ) میفتند ,به همین سادگی..
میدانم اگر زنده بودی در جسم ,, میخندیدی به خیلیها که امروز
ناقوسانه زمین و زمان را جیغ میکشانند ,و طلبت میکنند ,
(
تو رفتی بسوی آرامش , خدا حافظت رفیق :-( ,
و ما ماندیم و جسمی مملو از کین و خشم و فریب,
برای ادامه زندگی در این دنیایی سراسر غریب ؛
تا که بمیریم آنوقت بشویم قریب ,
مهربان و وفادار و درستکار و عزیز ,
آری ما را میگویم, ما, ما ,مازندگان مرده پرست ,,
)
.........................................................................................
در پایان :.-(
تنها دعای که رفیق در حقت خواهم کرد چنین باد ,
خدا ی به خانواده ات و آنان که به زنده بودنت عاشقت بودند
صبر عنایت فرماید
و
روحت قرین آرامش و یادت ابدی باد ,
.........................................................................................
امضاء ؛
زنده ی مرده
( )


0