شعرناب

نگاهی بر سادگی اشعار حمید مصدق


\" نگاهی اجمالی بر سادگی و از دل برخاستگی اشعار ِ مرحوم حمید مصدق . \"
چه کسی می خواهد
من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد
شعر سهل و ممتنع، شعری است که سُرایش آن آسان به نظر بیاید ولی تقلید کردن از آن در عمل دشوار و در حد محال باشد. یکی از ویژگی های شعر سهل و ممتنع این است که واژه های به کار رفته در آن ساده،روان،زود فهم و به طور کلی نزدیک به زبان محاوره باشد. بنابراین اشعاری مانند اشعار مشیری وحمید مصدق از نوع شعرهای سهل و ممتنع است. شاعرانِ نوپردازِ دیگرِ معاصر نیز اشعار سهل و ممتنع کم ندارند ولی با توجه به بسامد، این گونه شعرها را باید در دفترهای شعرِ «مشیری» و«حمید مصدق» یافت. سادگی و زود فهمی شعرهای مصدق در حدی است که تا چند سال پیش شعر«چه کسی می خواهد» او را حتی بر پیشانیِ کارت های دعوت عروسی ها چاپ می کردند. شعرهای روان استاد شفیعی کدکنی را نیز بارها مردم ازبر خوانده ویا با خط خوش زیر قاب عکس «شقایق های پرپر» نوشته اند:
تو خامشی ، که بخواند؟
تو می روی ، که بماند؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟
به راستی در این گونه اشعار روان و صمیمی، جز سادگی و از دل برخاستگی چه جادویی نهفته است که آن ها را می توان هم در اعتصاب های دورۀ خفقان و هم در عروسی و هم در عزا به کار برد. دور از جوانمردی و انصاف است اگر با در نظر گرفتن زمان سرایش این شعرها شاعرانشان را بزرگ نخوانیم. مصدق از اواخر دهۀ چهل تا اوایل دهۀ پنجاه یکی از نامدارترین چهره های شعر معاصر بود.اما در بارۀ او، نسبت به آوازۀ بلندی که کسب کرده بود نقد و نظر چندانی نوشته نشد. اگرچه امروز در بارۀ او در نشریات و سایت های گونه گون اینترنت مطالبی کوتاه و به ندرت بلند نوشته می شود.
زبان سهل و ممتنع حمید مصدق باعث شد که کسانی در اظهار نظرهای سریع و کوتاه خود، وی را از همگنان فریدون مشیری و محمد زهری به حساب آورند. با این همه دکتر سیمین دانشور بر این عقیده است که شعر مصدق ساده و صمیمی است ولی از کسی تقلید نمی کند .به نظر دکتر دانشور حمید مصدق خودش در شاعری، خداوند شیوه ای خاص است:
تو به من خندیدی/ و نمی دانستی/ من به چه دلهره از باغچۀ همسایه/ سیب را دزدیدم/ باغبان از پی من تند دوید/ سیب را دست تو دید/ غضب آلوده به من کرد نگاه/--- / سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک/ و هنوز،/ سالها هست که در گوش من آرام، آرام / خش خشِ گام تو تکرار کنان/ می دهد آزارم/ و من اندیشه کنان / غرق این پندارم/ که چرا /خانۀ کوچک ما سیب نداشت.
درنمونه ای که نقل شد، ملاحظه می شود که اشعارحمید مصدق بیشتر متکی به توصیف است تا صور خیال. شعر کم و بیش شعارآمیز مصدق، به حرف زدنی ساده و در عین حال صمیمی، شبیه است. سال هاست که پاره هایی از شعر های مصدق، مانند آب روان در دشت خاطرات خلایق جریان دارد. حمید مصدق در دوران خفقان پهلوی دوم، به تدریج دفتر های شعرش را به بازار کتاب فرستاد. پاره هایی از اشعار او را انبوهی از روشنفکران، دانشجویان، ومردم فرهیخته می خواندند و تکرار می کردند ولی بیش از همه، این شعر او بر سر زبان ها افتاد:
از کجا که من و تو / شور یکپارچگی را در شرق/ باز بر پا نکنیم/ از کجا که من و تو/ مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم/ تو اگر بر خیزی/ همه بر می خیزند/ من اگر بنشینم/ تو اگر بنشینی/ چه کسی برخیزد
چه کسی با دشمن بستیزد/ چه کسی پنجه در پنجۀ هر دشمن در آویزد.
حمید مصدّق علّت عدمِ موفقیّت بسیاری از شاعران معاصر را، بی بند و باری در سرایش شعر ذکرکرد. وی اعتقاد داشت که اگر شاعران، «خوب» شعر بگویند مردم هم از شعر آنان «خوب» استقبال خواهند کرد. مصدق افزود: یادمان باشد که مردم با «نخریدن» شعرهای «بد» گویندگانش را «مجازات» می کنند.
آثار زنده یاد حمید مصدق بدین قرار است:«درفشِ کاویان»،«کاوه»،«آبی، خاکستری، سیاه»،«دررهگذارباد»،«ازجدایی ها»،«سالهای صبوری»،«تا رهایی و سال های صبوری»،«گزینۀ اشعار» و «شیر سرخ».
((چکیده ای از قلم رضا افضلی ))


0