سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      سفر نوستالژیک(قسمت سیزدهم)
      ارسال شده توسط

      سمیرا_خوشرو

      در تاریخ : جمعه ۱ فروردين ۱۳۹۹ ۰۵:۴۳
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۸۱ | نظرات : ۶

      سفر نوستالوژیک
      (قسمت سیزدهم)
      🌿🍂🍀🍁🍀🍂🌿

      از چند روز قبل عروسی خانوما و دخترای جوون فامیل و همسایه ها جمع می شدن، توی نمکیار که یه ظرف سفالیه مسطحه با لبه های کمی برامده گردوها رو با سنگ می ساییدن، لوازم برقی که نداشتن، چون برق نداشتن. خلاصه یکی از چاه آب میاورد، یکی مرغهارو درست می کرد چون مرغ زنده می خریدن باید پرهاشونو جدا می کردن، چند نفر برنجو پاک می کردن... تموم این کارها زیر نظر آشپز بود. اصولا آشپزها خانوم بودن، ولی برنج پختن کار آقایون آشپز بود. جا به جایی دیگهای سنگین مسی و برنج دستای آقایونو می بوسید.
      ظرف ها ، سفره ها یبار مصرف نبودن، برنجو توی دیس می ریختن هر کسی به اندازه خودش می کشید. هر کسی هر خورشتی که دوست داشت کافی بود بگه، بعد براش توو پیاله جدا میاوردن، اصلا اصراف نمی شد. درسته جمعیت کمتر بود ولی خب واقعیت اینه که سفره و غذا حرمت داشت. بیشتر قدر نعمت هارو می دونستیم.
      چون خونه ی ما با خونه ی دومادمون فاصله ی زیادی نداشت و حیاطمون بزرگ بود عروسی رو تو حیاط ما گرفتن، غروبشم عروسو بردیم خونه ی دوماد، یه گوسفندم زیر پاهاشون قربونی کردن، عروس و دوماد از کنارش گذشتن، بعد رو پله ی اول یه کاسه پر آب با چنتا غنچه که توش می رقصیدن گذاشته بودن، عروس با پاش آروم زد تا آبش بریزه، میگن خوش یمنه، روشناییه، سنته دیگه، بنظرم خیلی سنتای قشنگی داریم، اگه تحقیق کنیم و بریم از قدیمیا بپرسیم دلایل خوبی هم برای این رسم ها پیدا می کنیم.
      رفتیم قدیما و خاطره بازی کردیم، جوجه ها یادمون رفت!!! بریم سراغشون ، تپلی های من حالا باید ببرمتون به لونه ی جدید،
      سبد نیاوردم میخوام بازم مثل تخم مرغا بذارمشون تو دامنم، الهی... پرهاشون از بس ظریفه مثل پنبه میمونن، نوازششون آدمو آرووم میکنه... نترسید کوچولوهای قشنگ، میخوام ببرمتون پیش مامانتون.
      یه مرغ دارم که پاهاش زرد رنگه، از جوجه گی زردپا صداش می کنم، الانم تا صدا میزنم زردپا؟؟؟ هر جا باشه خودشو به من می رسونه!
      ای جووونم... دامنمو کشیدم روشون، فکر کردن زیر پَرِ مامانشونن، چشماشونو بستن! ببرمشون تو حیاط پشتِ لونه بهشون آب و دونه بدم، حتما خیلی گشنه هستن...
      آخ... چی بود دستمو گاز گرفت؟؟؟!!!
      وااا ملخ بود!!! اینجا کجاست؟!؟!
      منکه داشتم جوجه ها رو می بردم آب و دون بدم!! اینجا که بالای باغ چایمونه!!!!
      نزدیک ظهر اومدم گردش، الان که غروبه!!!!؟؟؟؟!... چقدر خوابیدم!!؟؟؟

      پایان
      #سمیرا_خوشرو_شبنم

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۹۸۰۰ در تاریخ جمعه ۱ فروردين ۱۳۹۹ ۰۵:۴۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      عليرضا حكيم
      سه شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۵۵
      درود زببا بود
      اگر خودت رعایت کنی خوبه خندانک
      سمیرا_خوشرو
      سمیرا_خوشرو
      سه شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۲۳
      درودتان گرامی
      سپاسگزارم
      🌹🌹🌹
      🌸🌸🌸
      🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      مسعود میناآباد  مسعود م
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۰۸
      درود بر شما بانوی گرامی
      فرا رسیدن سال نو همیشه نوید بخش افکار نو، کردار نو و تصمیم های نو برای آینده است. آینده ای که همه امید داریم بهتر از گذشته باشد. در سال نو، سلامتی، شادی، پیروزی، مهر و دوستی و عشق را برای شما آرزومندم . خندانک خندانک خندانک
      سمیرا_خوشرو
      سمیرا_خوشرو
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۷:۳۵
      درودتان استاد گرامی
      سپاسگزارم از لطف شما
      سال نو مبارک
      شاد و سلامت باشید
      🌹🌹🌹🌹🌹
      🌸🌸🌸🌸🌸🌸
      🙏🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۰۵
      سلام و تبریک به مناسبت سال جدید

      مجموع سیزده قسمت، توصیف زیبایی از گیلان و فرهنگش بود و من خودم رو توی اون فضا دیدم. خیلی جالب بود. بعضی وقت ها آدم احساس می کرد توی بهشته مخصوصا برای کسانی که توی این آلودگی و ترافیک تهران زندگی می کنن خیلی از اون چیزها آرزوی ماست مخصوصا زندگی در طبیعت با اون آب و هواش.

      پایان بندی فوق العاده ای هم داشت.

      کلا نویسنده خیلی خوبی هستید و شاید بتونم بگم یک نویسنده و شاعر فوق العاده.

      براتون آرزوی موفقیت می کنم و منتظر غزل های ناب شما هستم. خندانک خندانک خندانک

      سمیرا_خوشرو
      سمیرا_خوشرو
      يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۰۰:۱۸
      درودتان گرامی
      سپاس از توجه و همراهی شما
      لطف دارید
      سال نو مبارک
      برقرار باشید
      🌹🌹🌹🌹🌹
      🌸🌸🌸🌸
      🙏🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0