سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      گزیده رباعیات رضی‌الدین آرتیمانی
      ارسال شده توسط

      ابوالقاسم کریمی

      در تاریخ : يکشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۸ ۰۱:۱۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۰۸ | نظرات : ۰

       
      **********
      گردآوری
      ابوالقاسم کریمی
      شنبه - ۱۵ تیر ۱۳۹۸
      06:17
      منبع:سایت گنجور
      **********
      رفتم بر آن نگار سیمین غبغب
      گفتم بسفر می‌روم ای مه امشب
      روئی چو قمر،زلف چو عقرب بنمود
      یعنی که مرو هست قمر در عقرب
      ***
      آهم ز فراز آسمٰانها بگذشت
      اشکم ز محیط هفت دریا بگذشت
      گفتی که به کار سازیت برخیزم
      بنشین بنشین که کار از اینها بگذشت
      ***
      ای دل شادی به سوز ماتم این است
      بیگانه عٰالم غمی، غم این است
      دوزخ به مکافات تو درمانده و تو
      جنت طلبی برو جهنم این است
      ***
      ای آن تو را بسی غم تنباکوست
      خوش باش که هر خار و خسی تنباکوست
      اوقات تمام تیره و تلخ گذشت
      گویا همه عمرت، نفسی تنباکوست
      ***
      هر دل که رهین تن بود او دل نیست
      در عالم دل خبر ز آب و گل نیست
      راهی نبود که او بمنزل نرسد
      جز راه محبت، که در او منزل نیست
      ***
      از ذرهٔ سرگشته، قرار تو کجاست
      وی مشت غبار، اعتبار تو کجاست
      در آمدن و بودن و رفتن مجبور
      ای عاجز مضطر، اختیار تو کجاست
      ***
      در باز بروی دلم از ناز نمیکرد
      هر چند که در میزدم، آواز نمیکرد
      با غیر اگر صحبت او گرم نمیبود
      دل در بر من بیهده پرواز نمیکرد
      ***
      گاهیم چو مرده در کفن میسازد
      گاهی از من، هزار من میسازد
      میسوخت مرا اگر نمیسوخت دلم
      این میسوزد که او بمن می‌سازد
      ***
      این خلق جهان به یکدگر کینه ورند
      گویا که ز مرگ خویشتن بی‌خبرند
      همچون دو سگ گرسنه از بهر شکم
      از روی حسد بیکدگر مینگرند
      ***
      صد شکر که یادت همه از یادم برد
      وین هستی موهوم ز بنیادم برد
      گفتم که دمی گریه کنم آهم سوخت
      رفتم که دمی آه کشم بادم برد
      ***
      در وادی معرفت نه گیر است و نه دار
      کانجا همه بر هیچ نهٰادند سوار
      رفتم که زمعرفت زنم دم، گفتا
      دریا به دهان سگ مگردان مردار
      ***
      ای آنکه ز عشق تو مرا نیست قرار
      زین بیش بدست غصه خاطر مسپار
      بر هر بد و نیک پرتو انداز چو مهر
      بر ناخوش و خوش گذر تو چون باد بهار
      ***

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۹۳۳۹ در تاریخ يکشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۸ ۰۱:۱۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0