سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      خجالت کشان
      ارسال شده توسط

      شعله(مریم.هزارجریبی)

      در تاریخ : سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۵:۱۹
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۳۹ | نظرات : ۱۶

      سلام
       
      یک دوستی گفت اخرش روزی زیارت گونی نصیبت میشود. تعجب کردم گفتم زیارت عاشورا زیارت مکه مدینه سامرا شنیده بودیم زیارت گونی نشنیده بودیم.کمی که به مغزمان فشار اوردیم ان چراغ بالای سرمان روشن شد که نورش زمین و اسمان را منور گردانید.بله ان دوست عزیز منظورش این بود ما را می اندازند داخل گونی .
       
      ما کلا با هیچ کسی شاخ به شاخ نمیشویم چون اول شاخ نداریم دوم اینکه کسی را شاخ دار ندیده ایم .کلا به ارواح جدم نیستی در حدم و ازین حرفهای نسل گودزیلایی .
       
      ما هم که حرف بدی نمیزنیم .اصلا ما حرف بد بلد نیستیم خلاف سنگینمان چای پررنگ بود که خدا وکیلی ترک کردیم.الان دو سه سالی چای نخوردیم و در فراغش عمر گذراندیم.
       
      ولی دوستانی که حرف ما را کتمان میکنند میخواستیم راهنمایی شان کنیم ارشادشان کنیم بلد باشند
       
      دوستانی که فکر میکنند ما دقیقا در وسط بهشتیم و کلا همه چی ارومه عزیزان دلم شما مشکل بینایی دارین.لطف کنین تشریف ببرین دندان پزشک بگویید چشمانتان را بکشند چون این چشمها دیگر به درد نمیخورند و ازانجا که شما خیلی در رفاه اجتماعی به سر میبرید بروید در لیست انتظار پیوند چشم بگویید یک چشم در حد اک برایتان بگذارند.
       
      وقتی چشم جدید را گذاشتند بروید همین ادرسهایی که میدهم تا خوب منور شوید به نور خورشید عدالت این سرزمین.
       
      بروید اطراف شهر حالا در مشهد خودمان بخواهیم بگوییم میشود اسمال اباد همان اسماعیل اباد خودتان یا جاده قدیم ساختمان و ازین قسم جاها شهرهای دیگر هم هر کسی بلد است جاهایی که مردم فقیر روزگار میگذرانند بعد با همان چشمهای تازه کاشته شده به حال این مردم گریه کنید اگر دل دارید.
       
      بله بنده جای همه ی شما نظاره گر بودم زنانی که تا کمر داخل سطل زباله بودند که غذایی پیدا کنند.مردانی که زباله جمع میکردند.و مردمانی که در جوب میخوابیدند.من به چشم خودم دیدم زنی که کنار میوه فروشی میوه های له شده را جمع میکرد خجالت کشیدم میوه هایم را گذاشتم روبه رویش گفتم خانم اینها برای شما من زیاد خرید کردم .دیدم چشمانش پر از شوق شد من گریه کردم چون ان میوه فروش حاضر بود میوه هایش بگندد ولی یک کیلو از ان میوه را به یکی همچون این خانم نبخشد.
       
      خجاااالت بکشید.حیا را کجا قی کردید.مردانگی را کجا به دیوار کوبیدید.به چه حقی دروغ میگویید.به چه حقی در رستورانهای به حساب خودتان لاکچری غذا میل میکنید و یک ساندویچ خوراک بندری هم برای یک فقیر نمیخرید.شاید برای همان یک دانه ساندویچ زنی تن فروشی نکند.شاید مردی خود کشی نکند.شاید بچه ای. دزدی نکند.
       
      شما مسلمانید؟شما شاید انسان هم نباشید دینتان پیشکش.بروید جانمازتان را اب بکشید و تا شب گرسنگی بکشید و شب تا خرخره غذا بخورید.
       
      بعد بگویید قبول حق.حق بزند توی سرتان که سر گیجه بگیرید.همان حق گفت گدایی را با نیمه خرمایی راضی کنید حتی اگر هیچ ندارید.شما که پول دارید بروید مکه و کربلا پول دارید بزنید بروید دبی و انتالیا حالا تایلند را نمیگویم که خجالت نکشید.چطور 10 هزار تومن ندارید به یک مستمند کمک کنید.
       
      کاش خجالت بکشیم
       
       
      التماس تفکر
      شعله
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۹۲۵۰ در تاریخ سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۵:۱۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۹:۳۶
      سلام خانم شعله گرامی خندانک
      عالی بود... عالی.... طنزی تلخ، صادقانه و هنرمندانه خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      به پاراگراف میوه فروشی که رسیدم چشمهایم شاعر شد...
      نمیدونم میدونید که حقیر طنزنویس هستم یا نه، به هرحال در این سالها بهترین تعریفی که از داستان های طنزم شده اینه که الان در مورد طنز شما به کار میبرمش:
      شما خیلی قشنگ و راحت میشورید و میچلونید و پهن میکنید روی بند، طوری که طرف خودشم نمیفهمه نفله ش کردین خندانک
      به احترام نگاه انسانی و بیان هنرمندانه تون می ایستم خندانک

      در پناه حق باشید خندانک
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۲:۴۰
      سلام استاد عزیزم
      در پیشگاه شما بنده شاگردی کوچکم
      گاهی در بین همین طنز نویسی ها اب و هوای چشم خودم ابری میشود میبارد .خیلی وقتها حتی نمیتوانم بایستم انگار کمرم میشکند ازین دردها و غصه ها .کاش میشد درمان کنیم ای کاش میشد.
      از محبت شما و انرژی مثبتتان سپاسگزارم
      ارسال پاسخ
      مجید خوش خلق سیما
      سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۷:۰۷
      درودی خالصانه محضر مبارک نویسنده ، شاعر و هنرمند برجسته و فاخر سرزمینم .. برترین نشان یک هنرمند خوب دیدن و برجسته نمودن معضلات همه سویه ای که البته دیگر در کشورم آنقدر برجسته است که نیازی به بزرگتر کردن و به چشم آوردن نیست می باشد .. آری نیاز است که بعضی منفعت جویان و به خواب زدگان به دندانپزشکی مراجعه کنند و چشم های خود را بکشند .. بسیار درنده خویی نیاز است تا انسان این همه مصیبت ها در میان ملت خود ببیند و باز فقط و فقط به سود دو روز دنیای خود سنگ بی شرافتی بر سینه بزند .. به احترام همه هنرمندان متعهد و آنان که قلم به نام و نان و سکه نمی فروشند کلاه از سر برمی دارم و ادای احترام می کنم .. پاینده باد آزادگی و باورمندی به اعتلای نسل انسانی و جاوید آثاری چنین فاخر که چراغ راه برای همه روزگاران است .. دست مریزاد .. تندرستی و شادکامی و کامروایی روزافزون شما را از پروردگار بزرگ در این روزهای معنوی التماس می کنم .. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۷:۲۷
      درود استاد
      بسیار ممنونم از حسن نظرتون و نگاه مدبرانه تون به این مشکل اساسی مملکت بله متاسفانه این وقایع انقدر بزرگند که نیازی نیست ریز بین باشیم فقط نیاز است که ببینیم.و متاسفانه چه انسانها و چه مسئولینی که کور تشریف دارند و نمیبینند و نمیخواهند ببینند چون به نفعشان نیست
      ارسال پاسخ
      آریا بهزادی نژاد(آریامهر)
      سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۰۲
      یک کلیپ خارجی از نامسلمانهای ضد بشر کافر که همه روزه ما انسان های پاک مرگ بر آنها می‌گوییم دیدم که یک دزد کیف یک خانم را دزدید و کمی دور شد و وقتی متوجه شد آن خانم کور هست کیف را سر جایش گذاشت و پشت سر آن زن نابینا راه رفت که که مراقب باشد چیزی جلوی راهش نباشد. جلوی ماشین های خیابان را گرفت تا آن زن سالم و سلامت از خیابان رد شود.
      و کلیپی دیدم از ملت مسلمان و شریف وطنم که در کوچه ای با ماشین یک مرد را زیر گرفتن و له کردند و کیفش را برداشته و فرار کردند.
      هیچ دزدی دزد به دنیا نیامد. هیچ قاتلی آدم کش متولد نشد. و هیچ دانشمندی با دانش به دنیا نیامد.
      این تفاوت ها را جامعه و نوع آموزش های آن سرزمین به انسان های آنجا یاد می‌دهد. چه به زور، چه با آموزش، چه با سختگیری،یا محدودیت.
      مشکل از کجاست که جامعه ی ما چنین شده؟
      فقر فرهنگی، نهایت فقر مالی مادی و معنوی، افزایش باو نکردنی دزدی و جرم و جنایت، فحشا و تجاوز، طلاق و متلاشی شدن خانواده ها، بیکاری جوانان اکثرا تحصیل کرده، تورم و گرانی، نداری مردم، دور شدن بی سابقه ی مرد از انسانیت و درستکاری، دور شدن جوانان از فرهنگ پارسی و غرب گرایی.
      و همه اینها جزعی از بلاهای بزرگ سرزمین منست که با سواد و بی سواد، زن و مرد، پیر و جوان، کوچک و بزرگ تک به تک مواردی که نام برده ام را در جامعه دیده، شنیده و چه بسا تجربه کرده اند.
      در پایان من را یک شخص نا آگاه بدانید و به یک سوال من جواب بدید که از جهل و نا آگاهی خارج شوم.
      واقعا مشکل کجاست؟
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۰۸
      درود استاد گرامی بسیار زیبا حق مظلب را ادا کرده اید.
      مشکل اینجاست وقتی زیر لوای حق و عدالت بی عدالتی کردند حق پایمال شد.اعتماد از بین رفت.فقر که امد مردم روز به روز بیشتر در مرداب خود فرورفتند.و تایید کورکورانه انسانهایی که اصلا انسان نیستند باعث شد بشویم این که هستیم
      ارسال پاسخ
      فاطمه غیبی پور
      چهارشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۰:۴۵
      بسیار عالی وبجا گفتیدبانو.متاسفانه ماهنوز مفتخریم به بازه زمانی دوهزاروپانصد واندی پیش..انگارهمانجا جامانده ایم که حالا اینچنین جامانده ایم...هنوز درتصور کودکانه که نه یک قرن ودوقرن..دوهزاااارسال پیش ماچنین بودیم وچنان....غافل ازاینکه بااین همه جهل فرهنگی پیداونهان نه تنها چیزی به آن گذشته نیفزودیم..بلکه آبروی همان فرهنگ خاک خورده را هم بردیم.

      درود مجدد بانو. :
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      چهارشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۰:۴۹
      درود مهربانو
      بدبختی همینجاست که دیگر هیچ چیزی برای افتخار نداریم جز همان دوران درخشان دورانی که ایران غرق در برابری بود و عدالت موج میزد ولی امروز خیلی زیرکانه مردم دچار ظبقه بندی هستند.ژنهای خوب بد ایران در زیر بار این تفکرات و ظلمها از بین رفت متاسفانه
      ارسال پاسخ
      ایمان اسماعیلی (راجی)
      دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۸:۱۲
      سلام مهربانوی گرامی
      گفتنی ها رو دوستان به وضوح گفتند
      فقط همین به ذهنم میاد
      لعنت به هر آنکه به دلت کرده سبب غم
      لعنت به هر آنکه نفست را زده بر هم....
      خندانک خندانک خندانک
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۲۳:۱۱
      درود استاد
      سپاس از حضورتان و محبت شما
      همواره شاد باشید
      ارسال پاسخ
      مهدی تنهائی
      جمعه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۳:۲۴
      سلام بانو جلیلی عزیز...
      متاسفانه دلها سنگ و صورتها عبوس ...مهربانیها کم و دغلکاری ها و فریبکاریها و کلاه سر هم گذاشتنها زیاد...‌تقصیر کیست نمی دانم... شاید هم نمی توانم بگویم...آخر حرف حق گفتن را سخت کر ده اند...تقصیر خودمان است یا کسانی که بر اریکه ی قدرت و ثروت باد آورده تکیه زده اند و چپاول و ظلم و تبعیض را گستر ده اند؟...
      هما نها یی که فر یاد ها را در گلو خاموش و صدای اعتراض ها را خفه کرده اند؟..
      چه زیرکانه مردم را چنان سر گرم کرده اند که تنها صبح تا شب سگ دو زدن و دویدن بر ای لقمه نانی را آخر سعادت
      و زندگی در کشور ثروتمتدشان می دانتد و بس ...اگر مطلبی می خوانند یا می بینند برای سر گرمی ست همراه با شستشوی مغزی ...با کتاب های سانسور شده ی کتابخانه ها یا تلوزیون با سریالها ی دروغین و منبر های گریه و تبلیغ برای بهشت و حوری و پاداش اخروی آنهم با گرسنگی و نخوردن و نپوشیدن و ساده زیستن برای دیگران و زندگی خوب و عیش نوش برای بزرگان صاحب ثروت باد آورده و شاد نبودن و نرقصیدن و نخندیدن در این دنیا برای عوام...
      در موبایل و دنیای مجازی همه شجا عند و نظریه پرداز...و گاه تمسخر گر و عیب جو...یا همراه شدن با دروغ و فریب و زود باوری و قضاوت اما در واقعیت ها مردم فهیم و آگاه تنها با دیدن کودکان کار و زنان بی سر پرست و جوانان بیکار و...
      فقط تاسف می خورند و می گویند چه می شود کرد و فقط تاسف و سکوت...در این بین شاید نصف مردم مشغول داشته های اندکی هستند که روز به روز گرانتر می شود و خوشحالند به اینکه قیمت ماشینشان کشیده بالا...خانه شان گران شده ...و هر چی خریده اند و دارند قیمتش بالا تر رفته ...غافل از اینکه داشته ها بالاخره کهنه و فرسوده خواهد شد و نو دیگر یا نیست یا گران است...
      و کسی که دیگر نخو اهد توانست حتی ماشین خارج از رده ی استاندارد جهانی ساخت کشور خودش را بخرد یا خو نه ی نسبتا مناسب داشته باشه کار گر یا کارمند ساده ای هست که تنها می تواند نان و پنیری تهیه کند و شاید هفته ای یک بار اندکی گوشت و میوه...
      او دیگر نه ماشین بهتر می تو اند بخرد نه خو نه ای بزرگتر... دیگر جنس خوب هم در بازار نیست.‌‌..لباسهای بو تیک ها هم بی کیفیت تر شده اند... فرو شنده ها می گویند جنس نیست مصالح نیست نمی آید و کم پیداست... همه چیز بد تر شده ... جنس خوب رو پنهان کر ده اند برای گرا نتر شدن و سود بیشتر آقازا ده های صاحب امتیاز پوشاک و شکر و دارو و چوب و کاغذ و هزار امتیاز باد آورده از ثروت کشور ثروتمندشان... آنانی که با دستهای کار نکرده و لطیف که سختی را تا حالا ندیده و همراه با حرص و ولع در دنیای دخایر آماده غرق شده اند و نونشون حسابی از سا یه ی سر پدران صاحب پارتی و قدرتشان در روغن است...
      همان سود جویان تحریم و امتیاز داران...
      در این میان جوان بیکار چه خواهد کرد...تا کی از پدر و خانواده روزگار بگذراند...و خیابان گز کند ...و سر گرمیش قلیان و سیگار باشد و گو شی و عکس و آهنگ....ومدرک دانشگاهیش همچنان گو شه ی کمد خاک بخورد...مادر ی که دیگر نمی تواند خوراک گوشت در سفره برای فر زندانش فراهم کند خجل است و شرمسار... پدر هم که هر چی اگر درآمد داشته باشد باز کفاف نمی دهد...فرزندانش دارند بزرگ می شوند بدون کار و بدون آینده و بدون اینکه بتوانند ازواج کنند و سر و سامان بگیرند...دیگر خریدن جهیزیه هم برای خیلیا کاری مشکل شده... ازدواج کردن شده آرزو ی بعید...
      غول چراغ جا دو هم کاری از دستش بر نمی آید برای جوا نان البته برای مردم عادی...
      در این میان آقازاده های مفت خور بر ثروت یک شبه رسیده چه دنگ و فنگی دارند چه ماشینهایی چه بریز و بپاشهایی بیا و ببین...
      مرگ بر این و آنشان هم گوش دنیا را کر کرده ...و چون صاحب قدرتند عده ای عوام جیره خوار را هم همراه خود دارند..می گویند مرگ بر این...مرگ بر آن... اما خودشان در همان کشور ها و سر زمین همان دشمن های فرضی صاحب امتیاز و پس انداز و تحصیل و و بورسیه تفریح و گردشند...می گویند همه ی کار ها درست خواهد شد ...همچنان
      فر یب می دهند و وعده و وعید... بزک نمیر بهار میاد ...
      وعده های پوچ و دروغین ...همراه با مرگ و نفرین...بر این و بر آن...بر زمین و بر زمان ...جز خودشان که ژن بر ترند و صاحب قدرت کسی را قبول ندارند...
      سپاس بانو جلیلی خواهر ادیب و فهیمم❤🌷🙏
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      دوشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۲۰:۵۱
      درود استاد بزرگوارم
      این مظالبی که شما عرض کردید بسیار قلبمان را رنجه کرد هر چند خود ما نیز میدانیم میبینیم و حتی در بطن این مشکلاتیم بسیار اشک میریزیم ازین غم بزرگ برای هموطنانمان برای خودمان .جگرسوختگانیم در صدر دنیایی که به لطف یک عده ناجوانمرد همه با ما دشمنند.
      ارسال پاسخ
      علی برهانی(ودود)
      دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۸ ۱۵:۰۹
      دوبار خاندمش و خاندن تکراری این مطلب زیبا ادم را سیر نمیکند . ان شا الله صوتی بشود که دیگران نیز بشنوند این مطلب زیبا را . درود بر شما
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      دوشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۸ ۱۲:۴۴
      سپاس گزارم
      امیدوارم این حقایق تلخ به حقایق شیرین مبدل بشن
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0