سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        درامتداد پیاده رو
        ارسال شده توسط

        احمد نصرتی

        در تاریخ : چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۷ ۰۱:۱۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۵۹ | نظرات : ۰

        پیرمرد خم شده بود در میان زباله ها وتند تند زباله های بازیافتی را بر می داشت ودر کیسه ای که بر پشتش گذاشته بود می ریخت.
        جوانی خوش تیپ از خانه ای بیرون آمد وبه سمت ماشین مدل بالا وگران قیمتش رفت.وقتی نگاهش به پیرمرد افتاد نیشخندی زد ودزد گیر ماشینش رابه صدا درآورد.پیرمرد ناگهان از جاپرید.جوان سوار ماشین زیبایش شد وشیشه را پائین کشید وبا تمسخر گفت:عمو جان ....قیمت پلاستیک کهنه چنده؟!...کار وکاسبی خوبه ماهم شریک!.... خندید وماشین را روشن کرد.
        پیرمرد می خواست جواب کوبنده ای به غرور ونخوت جوان بدهد ولی سکوت کرد وفقط لبخند زد....جوان دور شد ورفت.
        ...برای امروز کافیه!...الهی شکر...پیرمرد این را گفت وکیسه بر دوش درامتداد پیاده رو به راه افتاد که ناگهان صدای مهیب برخورد وتصادفی شدید را شنید.
        به سرعت به سمت صدا رفت.جوان را دید که ازماشین گرانقیمتش به سختی پیاده شدوبا راننده بحث می کرد:..... هی یابو...مگه کوری!.....یابو خودتی....بی شعور درست حرف بزن.... برای یک لحظه چشمان جوان  باچشمان پیرمرد تلاقی کردولحظه ای گفتگوی چند دقیقه قبل خود را به یاد آورد....خجالت کشید و به ماشینش نگاه کرد که حالا تبدیل به آهن پاره ای شده بود.پیرمرد هیچ نگفت ودور شد.......
         
        نکته:...دارندگی وبرازندگی ولی به چه قیمت....آن که به سختی برای معاش خانواده اش می کوشد هر چند فقیر وناتوان باشد دست جلوی من وتو دراز نکرده پس عزت نفس وغرور دارد اوهم داراست شاید ازمن وتوداراتر....

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۱۳۸ در تاریخ چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۷ ۰۱:۱۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0