سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 28 فروردين 1403
    8 شوال 1445
      Tuesday 16 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۲۸ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        از پیرمرد عاقل و حکیمی پرسیدند:
        ارسال شده توسط

        علی کارگر( پیرو)

        در تاریخ : سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ۰۳:۲۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۶۸۸ | نظرات : ۳

         
        از پیرمرد عاقل و حکیمی پرسیدند:
        از عمری که سپری نمودی چه چیزی را یاد گرفتی؟
        پاسخ داد:
        *یاد گرفتم*
        که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم
        *یاد گرفتم*
        که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
         
        *یاد گرفتم*
        که دنیا ی ماهر لحظه ممکن است تمام شود اما ماغافل هستیم.
        *یاد گرفتم*
        که سخن شیرین ،گشاده رویی وبخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست.
        *یاد گرفتم*
        که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت وآسایش بهره مند باشد.
        *یاد گرفتم*
        کسیکه جو را می کارد گندم را
        برداشت نخواهد کرد.
        *یاد گرفتم*
        که عمر تمام می شود اما کار تمام نمی شود.
        *یاد گرفتم*
        کسیکه می خواهد مردم به حرفش گوش بدهند باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد.
        *یاد گرفتم*
        که مسافرت کردن وهم سفره شدن با مردم بهترین معیار ودقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت ودرون آنان است.
        *یاد گرفتم*
        کسیکه مرتب می گوید: من این می کنم وآن می کنم تو خالی است و نمی تواند کاری انجام دهد.
        *یاد گرفتم*
        کسیکه معدنش طلا است همواره طلا باقی می ماند بدون تغییر،
        اما کسیکه معدنش آهن است تغییر می کند وزنگ می زند.
        *یاد گرفتم*
        تمام کسانیکه در گورستان هستند همه کارهایی داشتند وآرمانهایی داشتند که نتوانستند محقَق گردانند.
        *یاد گرفتم*
        که:بساط عمرو زندگیمان رادردنیا طوری پهن کنیم که درموقع جمع کردن دست پایمان را گم نکنیم.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۸۵۹۲ در تاریخ سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ۰۳:۲۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        مونس ارجمندی
        سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ۱۰:۳۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        احمد خدادادی دهکردی
        سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ۱۸:۱۴
        درودبراستادپیرو عزیزوبزرگوار عالی بود مطالبی که
        عرضه فرمودید احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        رعنا بهارلویی  تخلص باغبان
        چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ ۰۶:۳۶
        درود برشما
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0