سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      داستان جالب (تجزیه و ترکیب !)
      ارسال شده توسط

      امیرنادر

      در تاریخ : سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶ ۱۴:۲۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۶۹ | نظرات : ۹

      روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟…. بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!
       منبع نت

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۸۵۶۲ در تاریخ سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶ ۱۴:۲۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶ ۱۱:۲۲
      سلام


      عالی


      ترکیب ِ عِنَب وَ آفتاب آمده است
      از آب و گِلی ... کلوخ \"عتاب\" آمده است

      دریاب چو عنصری به عنصرها گشت ...
      دردست و زِ فهم ِ آن عذاب آمده است
      (طاهره حسین زاده)


      البته این مطلب و استدلال از علی (ع) است نه بهلول .

      امیرنادر
      امیرنادر
      سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶ ۱۱:۳۶
      سلام. خیلی ممنونم. اما اون داستان هم شبیه همینه اما قضیه دیگه هستش. ولی از اینکه اطلاعاتتون زیاده جای شکی نیست و خیلی خوشحالم که نظر میدید و استفاده میکنم. مخصوصا مباحث مذهبی
      ارسال پاسخ
      علی رفیــــعی وردنجانی
      دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶ ۱۳:۰۴
      سلام و درود
      مطلب بسیار عالی و تامل برانگیز... که البته همانطور که استاد بانوحسین زاده بیان داشته اند شرح استدلال از مولاامیرالمومنین حضرت امام علی علیه السلام نقل شده است .
      امیرنادر
      امیرنادر
      سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶ ۱۱:۳۳
      سلام .خیلی ممنونم. داستان شبیه بهم زیاده مثلا همین داستان
      روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید : من امام صادق ( ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

      یک اینکه می گوید : خداوند دیده نمی شود، پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد
      دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند، در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد
      سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد، در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد

      بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد..اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !
      استاد و شاگردان در پی او افتادند
      و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست !

      بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
      گفت : نه . بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد
      ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد!
      ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم. استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!!
      ارسال پاسخ
      عمادالدین صفائی(صاد)
      سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶ ۱۹:۳۸
      سلام...جالب بود🌹
      امیرنادر
      امیرنادر
      چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۳:۰۱
      سلام. خیلی ممنونم
      ارسال پاسخ
       موسی عباسی مقدم
      جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۴۱
      درود بزرگوار خیلی جالب بود خندانک خندانک خندانک
      امیرنادر
      امیرنادر
      جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ ۲۱:۳۰
      سلام استاد. خیلی ممنونم.
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0