سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 28 فروردين 1403
    8 شوال 1445
      Tuesday 16 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۲۸ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        گوشه ای از جنایات گروهِ فرسان موسوم به گوش برها
        ارسال شده توسط

        عیسی نصراللهی ( سپیدار )

        در تاریخ : چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ۰۴:۰۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۲۵ | نظرات : ۴

        * (خانواده‌ای که قربانی گوش‌برها شدند:)_ گوشه ای از جنایاتِ گروهِ فرسان، موسوم به گوش بُرها_ ۱۳۶۳_۱۳۶۷
         
        پیرمرد، کارش بهیاری و رسیدگی به دوا و درمان روستاهای اطراف دهلران بود؛ اما مردم، عبدالرضا دوار را «دکتر» صدا می‌کردند. 
         غروب دوازدهم آبان 1363به اتفاق دختر و نوه اش و به همراه همکارش«سيف اله بهرامي» راهي روستاهاي دهلران مي شود و در نزديکي روستاي بيشه دراز به کمين «گوش بُرها» مي افتند. گوش برها گروهي از مزدوران بودند که از بعثي ها پول مي گرفتند و با کمين کردن در مسير نظامي ها و مردم عادي آنان را به شهادت مي رساندند و گوش آنها را مي بريدند و به بعثي ها مي دادند و مزد جنايت خود را مي گرفتند ، برخي را هم به اسارت مي بردند. اين گروه به نام«فرسان» معروف شدند و از سال 63 تا پايان جنگ به اين جنايات ادامه دادند.
             آن شب گوش برها ابتدا با شليک اولين گلوله به پيشاني دختر دوار، او را به شهادت رساندند. آن مزدوران از خدا بي خبر، دوار و بهرامي را با خود به اسارت مي برند و نوه 4ساله تا صبح در آن هواي سرد و تاريک بر بالين مادر شهيدش گريه مي کند تا بيهوش مي شود.
            فردا صبح مردم و نيروهاي نظامي به محل حادثه مي آيند. کودک 4ساله بعد از 25 روز به دنبال اين حادثه تلخ و جان سوز بر اثر تشنج هاي شديد، فوت مي کند.
            دوار که در طول سال هاي اسارت شکنجه و سختي هاي فراواني کشيده بود و داغ جانگداز دخترش بر او سنگيني مي کرد با پايان جنگ به اتفاق همکارش از اسارت آزاد شد و به ميهن برگشت.
            مردي که روزگاري داروي دردهاي مردم بود و کوچه به کوچه و خانه به خانه او را انتظار مي کشيدند در انتظار ديدن نوه اش لحظه شماري مي کرد اما هر چه او را جُست نيافت تا آنکه عاقبت شکنجه ها و داغ ها او را به آسمان بردند و به شهادت رسید / 
         
         
        جنگِ ما از واژه ها آغاز شد
        از غروبِ لاله ها آغاز شد /
        از کنارِ جبهه یِ بیشه دراز
        جنگِ ما از نینوا آغاز شد /

        شعر: عیسی نصراللهی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۸۴۸۴ در تاریخ چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ۱۲:۴۲
        لعنت الله علی قوم الظالمین
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        يکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶ ۱۷:۱۹
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ۱۲:۴۴
        لعنت الله علی قوم الظالمین

        سلام
        عجب صبری خدا داردد

        امان ازین دنیا و ظلم پیمایی هایش
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶ ۱۸:۱۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0