پست های وبلاگ

امپراطور
---------------
رویای با تو بودن دارم رویای برگشت تو این روزها انقدر غرق در رویا هستم که متوجه سردی رفتارت نمیشوم مدتیست که رفته ای همان وقت که خنده از لبانت رفت تو خیلی وقت است دیگر به خوابم نمی ایی چون بیداری تو برایم کابوسی شده که از ترس به رویای رفتنت پناه میبرم خودت خواستی این باید میگویی سرت را به سمت من بگردان مرا ببین چند وقتیست وقتی خوابم نقشه سرد بودن خودم را میکشم تا اتش درونم اتش احساسم را خاموش کنم اما تو با انبار باروت طعنه هایت هر بار باعث منفجر شده من با یک غرص ارامبخش میشوی از درون تکه تکه از بیرون خونسرد عذاب میکشم بودنت را رویا میکنم رفتنت را اتقام میگیرم از احساسم برای انتخاب تو و انتقام میگیرد احساسم از من بابت نجات غرورم و انتقام میگیرد غرورم از تو با نوشتن دستورات روی جای جای خانه تو از من دل میکنی هر لحظه هر ان هر ساعت هر نفس هر دقیقه وقتی کنار منی و قرار دعوت دوستان و خانواده میگذاری تا همه شاهد منفجر شدن هر لحظه من باشند بیزارم از هر جمعی که خوشبختی احمقانه ما را به هم تعارف میکنند بیزارم از رویاهایم که رنگ واقعیت نمیگیرد من مانند امپراطوری هستم که لشکریانش گوش به فرمان او هستند اما خودش بین انتخاب بین این و ان گیر کرده و داعما محکوم به عقب نشینی و پناه بردن به یک هدست و گوش دادن اهنگ غمگین بارش باران از ابرهای دود سیگار است در فضای مه گرفته رابطه مان فقط میخواهم چنان با سرعت رانندگی کنم تا با بالاترین ضریب به دره پایان سقوط کنیم تا مرگ پایان زندگی مرگبارمان باشد مغرور تر از همیشه و محکوم تر از مغرورتر از همیشه منم که به غرورم باختم این رابطه احمقانه را ساختتم سقوط بهترین گزینه است برای پایان وساطت های احمقانه و ریش سفیدی های کمدی دیگران این پایان راه است نمیدانم تو دنبال چه هستی که تمامش نمیکنی احساس من خیلی وقت است به به اتش کشیدم غرورم در میهمانی ها با حرف و لبخند با تو یخ زده و.تو تماش نمیکنی سردرد های شبانه من فقط برای کشاندن تو به زیر گیوتین و بستن بنب ساعتی برای انفجار زدن سیلی به گوش توست اما هر بار که نقشه میکشم تو با رفتارت احمقانه ات امیدوار به ناامیدیم میکنی و من بنب ساعتی ر به وسایل خانه وصل میکنم کی و کجا قرار است تمام شود خدا هم کاری برایم نمیکند این روزا بهترین زمانم وقتیست که در بیرون از این کازینو هستم چون همیشه بازنده ام و شانس با من یار نیست برای یک بار عاقل باش و تمامش کن این روزها بیشتر از خودمن و خودت به هیچ فکر میکنم به بنبست رسیدن به نقطه شروع دوباره که همه از ان حرف میزنند اما من دیگر شروع نمیکنم که مجبور باشم در میان راه زهر این همه شکست را بنوشم باید تمامش کنیم هربار مغرورتر از بار قبل می ایم و هر بار مقلوب و مغرورتر از مغرور ترین های قبلی برمیگردم و این زند گی من است چرا تمام نمیشود و تمام نمیکنی و تماش نمیکنند و تمامشان نمیشود این تمام شده که همه میخواهند همچنان ناتمام بماند احمقانه است که چرا به اینده خودت خودم خودشان خودمان را باید برای گذشته اماده کنیم برای شروع دوباره و رسیدن به خط پایان رابطه غرور سوخت خودرو من است و احساس سوخت خودرو تو اتش میگیرم خونسردی اتش میگیری و با سرعت میروی برخورد مهلک میکنم و سقوط میکنم تمامش کن فقط همین بازی احمقانه ما برد ندارد تو به چه امید ادامه میدهی منت تمام کارتهایم را گذاشته کارتی که دست توست کارتیست که تو را برنده میکند کارتت را بگذار تا به 21 یکمیم دادگاه خانواده برسیم و طلاق صادر شود