سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        انسان و امتحان
        ارسال شده توسط

        منصور دادمند

        در تاریخ : چهارشنبه ۴ شهريور ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۳۹ | نظرات : ۵

        انسان و امتحان
        انسان مورد امتحان الهی  قرار میگیرد این امتحان را امتحان امانت داری ,بندگی ,ایمان وعشق نامیدند با توجه به اینکه خداوند انسان را جانشین خود بر زمین قرار داد و فرشتگان با بازگو شدند  حقیقت اسماء الهی توسط انسان بر او سجده کردند و اینکه شهیدان بالاترین مقام  قرب نزد خداوند دارند امتحان انسان راآیت و نشان خدا بودند هم می توان نامید بازگو کردند امتحان موارد بالا بسیار دشوار موارد امتحان فوق از یک وحدت وهماهنگی کامل و همدیگر را مورد تایید هم قرار میدهند  شاهدی بر درستی هم میباشد  به نظر من انسانها مورد دو امتحان قرار میگرند امتحان آسان و آمتحان سخت و دشوار که این دو امتحان را میتوان امتحان مخلصین و غیر مخلصین قرار داد که این دو امتحان بنابرشرایط  تعالی جسمی و روحی و علمی انسان میباشد وقتی که ما در دوران ابتدایی در مدرسه یک امتحان نقاشی میدهیم  با امتحانی که در دانشگاه رشته  گرافیک و نقاشی میدهیم متفاوت هست نقاشی که در کلاس اول کشیدیم اگر نمره بیست گرفته باشیم در دانشگاه به آن نمره صفر میدهندوتنبیه ردی امتحان در دوره دانشکاه بسیار بالاتر از دوره ابتدای هست زیرا هزینه بسیاری برای ما صرف شده تا در این امتحان قبول شویم حضرت یونس ببینید خدوندا با کوچکترین خطا او را در ظلمت و تاریکی و تنهایی قرار داد این مدت اگر توبه نمی کردهمینطور درقهر و عذاب می ماند  انسان میبایست از پیله و این زندان دنیا بیرون بیاید و چون پروانه به زیبایی برسد اینکه به خداوند بگوییم خدایا از ما یک امتحان آسان بگیر کلام بسیار اشتباهی میباشد زیرا  این امتحان بر پایه قوانین حقیقت وجود  وقوانین طبیعی نهاده شده علم چراغ راهی میباشد که انسان بر گذراندن راه سیر وسلوک احتیاج دارد این علم  یا توسط خود با خوادن کتاب استفاده از علم انسانهای دیگر به دست می آید یا توسط خدا که این علم همان علم اسماء الهی میباشد البته علم اسماء تنها دانستن تفسیر اسماءالهی, نیست میتوان علم اخلاق زیستن ,بودند, شدند  و رسیدن نامیدآیه بسم الله ارحمن رحیم اگر علم و حقیقت آن را بدانیم و نشانه ای از آیه آن بشویم در واقع علم علی(ع) پیدا کردیم   و تمام رازها با این کلید باز میشودبرای رسیدن به حقیقت آن  نقطه اول میگه در خانه علی بزنیم  بسم الله میگه خالص باشید و مبدا مقصدا خداست  الحمن میگه بایست بخشنده باشید الرحیم میگه مهربان باشیم  با دیدن بخشش و مهر خدا چون او مهر بورزیم و بخشنده باشیم تا به عشق برسیم وقتی به عشق برسیم خداوند در قلب ما مینشیند و با الهام  دریچه های علم و حکمت و نعمت گشوده میشود نعمت هایی که خداوند در سیر سلوک میدهد حجاب کم کم با الهام بر داشته میشود و آن هم زمانی هست که لحظات زندگی شما را خدا پر میکند ببینید شما ممکن است دو ساعت با مادرتان باشید اما این دوساعت حجاب بر حجاب بر قلبتان افزوده شود  چرا به این دلیل هست وقتی به صورت پر مهر مادرتان نگاه میکنید خدا را نمی بینید مادر از چشیدند قطره ای از مهر خداوند مادر شده شاید درست متوجه نشوید مثالی میزنم ماشین شما را می دوزدند   شما هی فحش به دزد  و به خدا شاکی میشویم این یک امتحان هست  با فحش شما ماشین که بر نمی گرده زندگیتان هم به فنا میره چرا  به این خاطرهست خداوند میگه این همه به تو مهر ومحبت کردم چرا یاد مهر من نمی افتی ایجوری با من اخم کردی ماشینت را بردند  چرا ازمن نمی خواهی بر گردانم بردند که بردند قانع و راضی و خوشحال باش به آنچه به تو دادم
         مدت بسیاری از روز را با دوستان میگذرانید با خدا چقدر
         بدبختی ما مسلمان  هست اصلا بلد نیستیم با خدا دوست شویم همانند دوستی با دیگرانسانها  و نه میخواهیم دوست شویم خداوند را به عنوان مادر پدر و دوست و معشوق و اربابو.. آیا وارد لحظه لحظه های زندگی مان کردیم فقط به عادت یاد گرفتیم نام خداوند را به جهت کسب پاداش بر زبان جاری کنیم و شاکی هستیم که چراحضرت مهدی(ع) ظهورنمی کندبت پرستیم دم از ایمان میزنیم
        در مراحل سیر وسلوک به ترتیب قلب انسان لطیف میشود آنهم با ایثار گذشت و مهر و به مر حله صبر میرسه در اینجا حجابها برداشته شده اول با خواب دیدند و با عشقی که با خدا پیدا کرده خواب ائمه اطهار(س) میبینه و  فشار قبر و  بهشت و برزخ  گاه در مناجات زیبایش با دعای کمیل و جوشن  وقتی از هوش میرود در طبیعت احساس میکند  فرشتگان  و خاک و شن  و..ذکر سبوح و قدس با ناله میگن  گاه خواب میبیند در کربلا هست و در کربلا شهید میشه و با اشک امام حسین حقیقت عظمت  روح امامان درک میکند ازغم حسین(ع) و زینب (س) به مرض دیوانگی و خودکشی میرسه در قبل از خواب کربلا خداوند قدرت تجسمی این فرد بسیار بالا میرود  وقتی دعای کمیل میخواند  انگار بر آتش پل صراط قدم گذاشته و مدت بسیاری از ساعات زندکی اش را در برزخی که ساخته همانندبرزخ واقعی میگذراند و گاه به جایی میرسد  می بیند در نماز شب  روحش ایستاده بر جسم واینکه مستجاب دعا میشود  و دعاهای بسیاری از او بیماران شفا داده  البته به ندرت برای کسی دعا میکند زیرا درد و بلا را نعمت میدانداما کسی جز خود او خبر  از قدرتش ندارد و میتواند با نور پیشانی و چشم و الهام قلب  بهشتی و جهنمی بودند کسی را ببیند و گاه بوی  گند گناه و دروغ احساس میکند که از خداوند این دو مورد را میخواهد با گریه و زاری بگیرد که خداوند این کار میکند  با شیطان شروع به جر و بحث میکند اما میفهمد که صحبت با شیطان چیزی جز به سیاهی رفتن قلب ندارد ووقت بسیار از او را بیهوده مباحثه با او تلف میکنددرد و رنج  دیگران به او منتقل میشود  فکر نکنید چنین شخصی بهشتی هست بهشتی و جهنمی بودند هر کسی هنگام مرگ مشخص میشود خدایا لحظه ای مارا به خودمان وا مگذار
        فکر کنید من ماشینم را فروختم  و وضع مالی خوبی ندارم خرج یکی از کارمندانی نا توان مالی که تقریبا غریبه هست کردم که در کما هست و دکتر گفته امتحان زنده ماندنش به معجزه یا پنج در صد هست و مسئولین اداره مبلغ نا چیزی کمک کردند و اگر کمک کنم پولم بر نمی گرده من یک عمر در جبهه بودم برای چی برای اینکه بگم هیچی بالاتر از مهر محبت کردند نیست اگر کمک نکنم الرحمن و رحیم مزه نابش را مانند عسلی ناب و طبیعی نمی چشم و عسلی که چشیدم چیزی جز مزه شکر نیست وبر روح و جسمم اثر مطلوب ندارد آقا می آیم کمک میکنم  از کما در می آید و باز باید کمک کنم  و باز کمک میکنم این بنده خدا به خواست خدا خوب میشه و من معروف  آیا فکر میکنید من در این امتحان قبول شدم نه من در این امتحان رد شدم چرا به این خاطر خدا میگه ما با هم این همه دوست بودیم هزچی تو داری از من داری  چرا در این کار نام من نیست و من را معروف نکردی و چرا گذاشتی یک مادر اشک درماندگی به ریزه و امیدش قطع بشه ببینید در بخشش به کسی که کمک میکنیم ما مدیون او هستیم کمکی که میکنیم یا رزق او بوده که حبس شده و ما امانت داریم بایست بر گردانیم و یا اینکه رزقش توسط ما حبس نشده اما خداوند هزاران برا بر آنچه که کمک کردم به من کمک کرده و بسیاری از مالم از خداوند هست و بایست به امانت داری بر گردانم  و بایست بدانم امانت دار خوبی نیستم و آنچه بخشیدم کم بوده و من بدهکار  به آن کسی که بخشیدم هستم حالا این مریض درد مندی که من کمک کردم اگر چنین باور درستی به او ندهم  خطا کارم و بایست حقیقتا به او نشان دهم این تنها خدا بوده به تو کمک کرده و من هیچکاره و بدهکارم و و اگر طلب بخشش نکنم و او مرا نه بخشد از ته دل  من  روسیاه خواهم بود و در امتحان رد شده ام  ویک جهنمی هستم
        ببیند من یک عمر میروم ودرس دین میخوانم  و درس دین و اخلاق میدهم و از هر آنچه گناه هست دوری میکنم زندگی ام تنها به مسجد و کتاب نوشتن خلاصه میشود  آیا من جزء گروه مخلصین هستم گفتم انسان برای قبولی در امتحان بایست به حقیقت آیه اول قرآن یعنی به رحمن و رحیم برسد مهر وبخشش و ایثار من کجاست اگر ببینم همسایه من وضع مالی خوبی ندارد اگر نروم کمک حالش یا حتی سنگ صبورش نشم و بنشینم در خانه کتاب نوشتن خدا جف پا می آید در شکمم اگر در جنگ تنها شعاررفتن جبهه بدهم و وبنشینم به موعظه و کتاب نوشتن خدا من را در زندان کتاب و به مکر خود می اندازد اگر رهبر گرانقدر ایران امام خمینی نمی گفت آن طور با حزون و اندوه رهبر ما آن جوان سیزده ساله که زیرا تانک میرود   من ایشان را صالح رهبری نمی دیدم  توجه داشته باشید رهبر ایران امام خمینی دچار سرطان بود هم پیری و هم مریضی  تکلیف به نرفتن داشت اما بایست بدانید هدیه خداوند تنها خون هست بهترین قربانی عشق تنها خون هست  و شهادت
        دو رکعت نمازدر جهاد  بالاتر از یک عمر نماز خواندن هست کسی که به جنگ نمی رفت به حقیقت رحمن و رحیم چگونه میرسید  من فرضا زاهد و روحانی دینی هستم چگونه به حقیقت الرحمن و رحیم برسم آیا شده من که فرضا طلبعه هستم به پارک بروم و با دزد و معتاد و و دخترفاحشه خیانی دوست بشم برداشت بد فکرنکنید آقا من میروم به یک دختر دختر فاحشه خیابانی مبلغی پول میدهم میگم تنها میخواهم با او حرف بزنم  بدون اینکه لباس روحانی پوشیدم و با حرف و عمل  به او امنیت میدهم و کاری میکنم زندگی اش بهتر وزیبا شود  و همانند برادر ی مهربان برای او  می شوم
         اما حقیقتا من همه را برادر خود میدانم و به آنها مهر می ورزم بایست در الرحمن و رحیم من ببینید

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۰۱۴ در تاریخ چهارشنبه ۴ شهريور ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0