سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      استقبالهای حافظ از سعدی...
      ارسال شده توسط

      فرهاد مهرابی

      در تاریخ : شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۲۲ | نظرات : ۵

       
       
      حافظسعدی
      در بخش اول شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:
      1. ۱. 
        حافظ (بیت هفتم): جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب - که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
        سعدی (بیت سوم): جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب - که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید
         
      2. ۲. 
        حافظ (بیت دوم): چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان - همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست
        سعدی (بیت سوم): دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست - با غمزه بگو تا دل مردم نستاند
         
      3. ۳. 
        حافظ (بیت آخر): سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست - کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
        سعدی (بیت آغازین): کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
         
      4. ۴. 
        حافظ (بیت آخر): غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است - در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
        سعدی (بیت چهارم): در سراپای وجودت هنری نیست که نیست - عیبت آن است که بر بنده نمی‌بخشایی
         
      5. ۵. 
        حافظ (بیت دوم): حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست - که آشنا سخن آشنا نگه دارد
        سعدی (بیت آخر): حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست - یکی تمام بود مطلع بر اسرارم
         
      6. ۶. 
        حافظ (بیت هشتم): می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب - بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
        سعدی (بیت سوم): هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب - بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم
         
      7. ۷. 
        حافظ (بیت دوم): اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد - به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
        سعدی (بیت آغازین): به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم - ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
         
      8. ۸. 
        حافظ (بیت آخر): حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی - من از آن روز که دربند توام آزادم
        سعدی (بیت آغازین): من از آن روز که دربند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
         
      9. ۹. 
        حافظ (بیت ششم): من از بازوی خود دارم بسی شکر - که زور مردم آزاری ندارم
        سعدی (بیت آخر): کجا خود شکر این نعمت گزارم - که زور مردم آزاری ندارم
         
      10. ۱۰. 
        حافظ (بیت سوم): در کوی عشق شوکت شاهی نمی‌خرند - اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
        سعدی (بیت آخر): سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی - دعوی بندگی کن و اقرار چاکری
         
      11. ۱۱. 
        حافظ (بیت پنجم): خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است - اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
        سعدی (بیت آخر): سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد - اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
         
      12. ۱۲. 
        حافظ (بیت ششم): صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم - عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
        سعدی (بیت پنجم): صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم - همه دانند که در صحبت گل خاری هست
      خندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانک
      در بخش دوم مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کرده‌ایم:
      « برگرفته از گنجور »
       
      خندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانکخندانک
      1. ۱. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴ : اگر تو فارغی از حال دوستان یارا - فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵ : شب فراق نخواهم دواج دیبا را - که شب دراز بود خوابگاه تنها را
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۳ : سپاس دار خدای لطیف دانا را - که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۴ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است : سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست - که پیش اهل هنر منصبی بود ما را
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴ : صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را - که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را
      2. ۲. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۷ : مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۵ : دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را - دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
      3. ۳. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷ : چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را - چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
        سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۳ : ای که انکار کنی عالم درویشان را - تو ندانی که چه سودا و سرست ایشان را
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۹ : رونق عهد شباب است دگر بستان را - می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
      4. ۴. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۱ : چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت - که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۶ : خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت - به قصد جان من زار ناتوان انداخت
      5. ۵. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۰ : چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
        سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابی‌بکر طاب ثراه : وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲ : چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بی‌اختلاف روزی هست
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳ : علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵ : شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست - صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸ : به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست - که مونس دم صبحم دعای دولت توست
      6. ۶. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳ : اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست - مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲ : چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست - سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست
      7. ۷. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰ : عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست - کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱ : دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست - گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
      8. ۸. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۸۹ : بتا هلاک شود دوست در محبت دوست - که زندگانی او در هلاک بودن اوست
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۹۱ : سفر دراز نباشد به پای طالب دوست - که زنده ابدست آدمی که کشته اوست
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۵۸ : سر ارادت ما و آستان حضرت دوست - که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست
      9. ۹. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۵ : کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۷۰ : مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست - دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
      10. ۱۰. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۵۵ : زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد - از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۰ : پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد - وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
      11. ۱۱. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۶۸ : کس این کند که دل از یار خویش بردارد - مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۶ : کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد - محقق است که او حاصل بصر دارد
      12. ۱۲. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۰ : غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد - جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۰ : بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد - بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
      13. ۱۳. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۴ : آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد - نه دل من که دل خلق جهانی دارد
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۵ : شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد - بنده طلعت آن باش که آنی دارد
      14. ۱۴. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۵ : تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود - گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
        سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۵ : اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود - شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۵ : امیر ما عسل از دست خلق می‌نخورد - که زهر در قدح انگبین تواند بود
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۶ : چه گنجها بنهادند و دیگری برداشت - چه رنجها بکشیدند و دیگری آسود
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۱۰ : هزار سال به امید تو توانم بود - اگر مراد برآید هنوز باشد زود
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱۹ : کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود - بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
      15. ۱۵. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۶ : نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود - با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۰۳ : سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود - رونق میکده از درس و دعای ما بود
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۰۴ : یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود - رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
      16. ۱۶. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۱ : یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود - کو را به سر کشته هجران گذری بود
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱۶ : آن یار کز او خانه ما جای پری بود - سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
      17. ۱۷. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۲ : عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود - مجنون از آستانه لیلی کجا رود
        سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۷ : بسیار سالها به سر خاک ما رود - کاین آب چشمه آید و باد صبا رود
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲۰ : از دیده خون دل همه بر روی ما رود - بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود
      18. ۱۸. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۵ : هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود - هر که مجموع نشستست پریشان نرود
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲۳ : هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود - هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
      19. ۱۹. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۶ : به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید - جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۹ : فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۸۰ : مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید - گرت مشاهده خویش در خیال آید
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲۰ : حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۳۰ : اگر به باده مشکین دلم کشد شاید - که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید
      20. ۲۰. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۹ : خوشست درد که باشد امید درمانش - دراز نیست بیابان که هست پایانش
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۰ : چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش - به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش
      21. ۲۱. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۳ : خطا کردی به قول دشمنان گوش - که عهد دوستان کردی فراموش
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۴ : قیامت باشد آن قامت در آغوش - شراب سلسبیل از چشمه نوش
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۵ : یکی را دست حسرت بر بناگوش - یکی با آن که می‌خواهد در آغوش
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۲ : ببرد از من قرار و طاقت و هوش - بت سنگین دل سیمین بناگوش
      22. ۲۲. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۷ : گر یکی از عشق برآرد خروش - بر سر آتش نه غریبست جوش
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۴ : هاتفی از گوشه میخانه دوش - گفت ببخشند گنه می بنوش
      23. ۲۳. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۸ : دلی که دید که غایب شدست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۹۰ : دلم رمیده شد و غافلم من درویش - که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
        حافظ » اشعار منتسب » شماره ۱۵ : به جد و جهد چو کاری نمی‌رود از پیش - به کردگار رها کرده به مصالح خویش
      24. ۲۴. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۳ : به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم - نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۹۵ : سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - که تا چو بلبل بی‌دل کنم علاج دماغ
      25. ۲۵. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۷ : جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۵۸ : چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال
        سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۶۰ : کسان که تلخی حاجت نیازمودستند - ترش کنند و بتابند روی از اهل سؤال
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۰۳ : شممت روح وداد و شمت برق وصال - بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال
      26. ۲۶. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۰ : من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول - مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۱ : نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول - در سرای به هم کرده از خروج و دخول
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۰۶ : اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول - رسد به دولت وصل تو کار من به اصول
      27. ۲۷. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۵ : به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم - ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۵ : به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم - بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم
      28. ۲۸. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۷ : من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم - تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۴ : دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم - لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم
      29. ۲۹. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۷۱ : من از آن روز که دربند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۶ : زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم - ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۷ : فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم - بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
      30. ۳۰. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۳ : می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم - خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۲۸ : من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم - لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم
      31. ۳۱. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۴ : نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم - برفت در همه عالم به بی دلی خبرم
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۵ : یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم - گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
        سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شماره ۱۳ : مرا به صورت شاهد نظر حلال بود - که هرچه می‌نگرم شاهدست در نظرم
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۰ : تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم - تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم
      32. ۳۲. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۷ : از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم - همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۸ : نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم - تا نگویند که من با تو نظر می‌بازم
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۵ : در خرابات مغان گر گذر افتد بازم - حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
      33. ۳۳. 
        سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۱۱ : گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم - اول کسی که لاف محبت زند منم
         
        حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۴۳ : چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم - کز چاکران پیر مغان کمترین منم
      34. ۳۴. 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۵۶۱۶ در تاریخ شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0