سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        صدای اعتراض در شعر امروز افغانستان!
        ارسال شده توسط

        احمدی زاده(ملحق)

        در تاریخ : جمعه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۵۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۰۸ | نظرات : ۲

        در اين چند وقت مردم افغانستان در داخل و خارج از كشور دست به اعتراضات فراوانى زدند، اعتراض به محاكمه خيابانى و سوزانده شدن فرخنده، اعتراض به گروگان­‌گيرى ٣١ شهروند مسافر هزاره، اعتراض به سلاخى سربازان اردوى ملى در بدخشان و... اعتراضاتی که هنوز ادامه دارد.
        شاعران افغانستان نیز برای این مناسبت­‌ها آثارى اعتراضى پديد آورده ­اند.
        چه روز تلخ و سیاهی به چشم دنیا بود
        چه آشکار دل شهر زیر پاها بود
        دلی که ناله برآورد سنگ خارا بود
        زنی که سوخت به آتش میان دریا بود
        (حميرا نگهت دستگير زاده)
        پابلو پيكاسو نقاش شهير اسپانيايى تابلوى معروفى به نام "گرنيكا" دارد. بسيارى از صاحب نظران و شارحين هنر اين نقاشی را "معترض­‌ترين" اثر هنرى قرن بيستم ناميده­ اند. پيكاسو در دوران جنگ­‌هاى داخلى اسپانيا بعد از بمباران شهر کوچك "گرنيكا" از سوى نيروهاى فرانكو، اين نقاشى را به مثابه مرثيه‌­اى بر آن قتل عام خلق كرده است.
        خود او اين تابلو را چنين توصيف می‌كند: "در تابلوی گرنیکا به روشنی و وضوح، هول و دهشت خود را از دار و دسته‌ نظامیانى که سراسر اسپانیا را در اقیانوسی از درد و مرگ غوطه‌ور کرده اند، بیان کرده‌ام."
        بيان اين موج خشم و يأسى كه در تار و پود اين "روايتِ فاجعه" جریان دارد، باعث می‌شود، بيننده اين تابلو، به كسانى كه آن را معترض‌­ترين می‌دانند، حق بدهد. گرنیکا بيان صريح و تيره‌­اى از فجايع جنگ است و این بیان و بازنمايی شيوه اعتراض پيكاسو در آن است.
        پيكاسو در دوران جنگ­‌هاى داخلى اسپانيا بعد از بمباران شهر کوچك "گرنيكا" از سوى نيروهاى فرانكو، اين نقاشى را به مثابه مرثيه‌­اى بر آن قتل عام خلق كرده است
        از ديدگاه تعداد زيادى از جامعه‌­شناسان، اعتراض در دو قالب "مقابله" و "شكايت" شكل می‌گيرد. آلبرت هیرشمن در كتاب "خروج، اعتراض و وفاداری" اعتراض را با عبارت "انتقال صدای نارضایی" تعريف می‌كند. اين عبارت را می‌شود به نوعى همان شكايت دانست. زبان گشودن در برابر امر نامطلوب. گرنيكاى پيكاسو در يك كلام شكايت از جنگ است. شكايتى به شكل بازنمايى فجايع و زشتی‌هاى آن. شكايتى به شكل روايت اندوه به بار آمده از آن فجايع.
        در شعر امروز افغانستان نیز اعتراض بیشتر به همین شیوه­‌ها یعنی بازنمایی و روایت فاجعه دیده می­‌شود. روايتى كه هدف آن انتقال صداى نارضايى است:
        "ناراضی­م به حد تمام غم زمين
        از آنچه خواستيم و به ما آسمان نداد
        تقسيم‌­گر به خلق دگر هر چه را كه داد
        ما را به غير سُخره شدِ مردمان نداد
        يارا اگر تو روى كنى، می‌رود زياد
        آنچه به ما مقسّم نامهربان نداد"
        (رضا محمدى)
        وسعت اين نارضايتى آسمان تا زمين را در بر می‌گيرد. شكايت از خالق به مخلوق و از مخلوق به خالق:
        "آفریدگارا!
        کجایی تو؟
        خودت را نشان بده
        بزرگ
        نه مثل بوجی­‌های گندم اهدایی
        مهربان
        نه چون قوطی­‌های روغن خیراتی
        خداوندگارا!
        خودت را نشان بده
        وگر نه
        باور می‌­کنم
        تو همدست با این رئیس جمهور سهل انگار
        کمک­‌های جهانی را
        بین خویشاوندانت تقسیم می­‌کنی"
        (محبوبه ابراهیمی)
        اين نارضايتى گاهى مانند مثال­هاى فوق به زبان و لحن شكايت ابراز می‌شود و گاهى در روايت و بازنمایی موقعیت­‌ها مستتر می‌ماند. مانند اين دو بيتى مشهور سميع حامد كه جنگ را به گزنده‌­ترين شكل به تصوير مى­‌‎كشد:
        "دو رهبر خفته در بين دو بستر
        دو عسكر خسته در بين دو سنگر
        دو رهبر پشت ميز صلح خندان
        دو بيرق بر سر گور دو عسكر"
        تلفات نیروهای امنیتی افغانستان در سال‌های اخیر افزایش یافته و اعتراض‌ها به آن نیز روبه افزایش بوده
        اين دوبيتى مانند گرنيكا روايت فاجعه است. فاجعه­‌اى كه جنگ آفريده و درد و رنجى كه ماحصل جنگ است. شاعر در بطن اين روايت، اعتراض خود را با ارائه تصویری از سرشت و سرنوشت جنگ بيان می‌­كند. تصویری آشنا برای مردمی‌که این سال­ها جنگ و صلح ­های زیادی را با چنین سرنوشتی دیده ­اند.
        در گستره این بازنمایی­‌ها و روایت­ها است که تصویر آوارها و خرابی­‌های جنگ را در آثار اکثر شاعران افغانستان می­‌توان دید. آنچنانکه در مجموع، بازتاب این تصاویر به شعر امروز افغانستان سیمایی غمگین داده است. امواج این اندوه را حتی در شعرهای عاشقانه می­‌توان دید:
        "محبوبم
        اگر مرگ به سراغت می‌­آید
        کاش به هیئت سیل بیاید
        به هیئت سرما
        نه حمله انتحاری
        باید وقت داشته باشی
        مرور کنی خاطراتت را
        تنت را
        رفتنت را
        نه اینکه با پاهای خودت از خانه برآیی
        و تنها کفش­هایت را بیابیم در بازار
        و دست­هایت را پیدا نتوانیم"
        (الیاس علوی)
        جنگ پديده دراز دامنى است و عواقب گسترده­‌اى دارد. ويرانى به عنوان يكى از اصلی‌­ترين عواقب جنگ، تنها نمود فيزيكى ندارد و محدود به تخريب ساختمان­ها، جاده‌­ها و پل‌­ها نمی‌شود. صورت خطرناك­تر ويرانی‌هاى ناشى از جنگ در باطن يك جامعه خود را نشان می‌­دهد. در نظام اعتقادات و اخلاقيات آن و در مناظر شناختى و سازه‌­هاى هويتى آن.
        گروگان­‌گيرى ٣١ شهروند مسافر هزاره نیز اعتراض‌های در داخل و خارج افغانستان در پی داشت
        وقتی پرتو نادری در مواجه­ه‌ای شخصی­‌تر در شعری با بیانی طنزآلود از خود شکایت می­‌کند، در واقع به دگرديسى هويت در من نوعى‌­اش اعتراض می­‌کند. دگرديسی‌اى كه ثمره نامطلوب جنگ و جامعه جنگ­‌زده است:
        "وقتی سگ همسايه به سوی من پارس می­‌زند
        کلاه غيرت از سر برمی­‌دارم و با صدای ابريشمينی می‌­گويم
        بفرمایيد! منتظر شما بودم
        در کوچه اگر با خرسی مقابل می‌­شوم
        با لبخندی مضحکی می­‌گويم
        از ديدارتان خيلی خوشحالم"
        ويرانىِ جنگ، تيغه ديگرى به نام آوارگی دارد که مردم افغانستان را به مقیاس وسیعی در چهار گوشه جهان زخم زده است. بالتبعِ اين واقعيت، روايت اندوه غربت يكى از موتيف‌های شايع شعر امروز افغانستان است. قنبر علی تابش در شعرى نیمایی به شکلی نمادین این اندوه را روایت می­کند:
        "آدمی پرنده نیست‌
        تا به هر کران که پرکشد، برای او وطن شود
        سرنوشت برگ دارد آدمی‌
        برگ‌ وقتی از بلند شاخه‌اش جدا شود،
        پایمال عابران کوچه‌ها شود"
        تعبیرِ "پایمال شدن" نقطه ثقل عاطفی این شعر و گرانیگاهِ اندوهِ آوارگی است. شاعر اعتراضش را نسبت به امر نامطلوب در این عبارت ریخته است. عبارتى که البته صرفا يك يا دو کلمه نیست، بلکه تجربه جمعی چندین ساله یک ملت است.
        براى ارائه مثال­‌های بیشتر می‌­توانيم گونه‌های دیگر شعر امروز افغانستان را اینجا بياوريم و در آن، انواع اعتراض‌­ها را واكاوى كنيم. مانند غزلی که وهاب مجیر در سوگ فرخنده سروده و در آن با کلماتی دردمند به یک میزان از خالق و مخلوق شکایت کرده است:
        "آن جسم پاک‌، لایق آن زخم­‌‎ها نبود
        فریاد می­زدی و دگر اعتنا نبود
        در آن میانه هیچ کسی مهربان نشد
        در آن میانه هیچ کسی آشنا نبود
        وقتی که می­‌زدند سرت را به سنگ جهل
        در آسمان شهر، خدا بود یا نبود؟"...

        نویسنده سید ضیا قاسمی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۵۵۱۹ در تاریخ جمعه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۵۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0