سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      سرقت ادبی یا توارد
      ارسال شده توسط

      احسان فلاح رمضانی

      در تاریخ : سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۰۱
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۴۰ | نظرات : ۴

         بحث از سرقت ادبی در ادبیات همۀ ملل از جمله ادبیات فارسی، عربی و اروپایی مطرح بوده است. اصولاً ویژگی تفکر و اندیشه  که اساس خلقِ آثار ادبی و هنری است ـ این است که در بسیاری از موضوعات و مضامین میان افراد، در نقاط گوناگون این کرۀ خاکی و در زمان­های مختلف اشتراک و تشابه وجود دارد. عنترة بن شداد عبسی شاعر جاهلی عرب که می پرسید «آیا شاعران گذشته مضمون ناگفته‌ای فروگذاشته­اند؟»2 به این حقیقت اشاره دارد.
         تردیدی در این موضوع نیست که بخشی از برجستگی هر اثر ادبی در گرو تأثیراتی است که صاحب آن در نتیجة مطالعة آثار دیگران پذیرفته است. بخشی از آفرینش ادبی در گرو استعداد و توان ذاتی افراد و بخشی نیز بسته به مطالعه و کسب آگاهی و تجربه از دستاورد دیگران است. نظامی عروضی، صاحب کتاب «چهار مقاله» در مقالت شاعری از شرایط شاعری که می‌خواهد شعری مؤثر و ماندگار داشته باشد، به این موضوع اشاره می‌کند که: «شاعر به این درجه نرسد الا که در عنفوان شباب و در روزگار جوانی بیست‌هزار بیت از اشعار متقدمان یاد گیرد و ده هزار کلمه از آثار متأخران پیش چشم کند و پیوسته دواوین استادان همی خواند و یاد همی‌گیرد...» (نظامی عروضی، 1327: 30) مسلم است با رعایت این شرط شاعری که سی هزار بیت از شاعران دیگر بیاموزد و در حافظه داشته باشد و پیوسته دیوان اشعار شعرای دیگر را مطالعه کند، هنگام سرودن شعر تحت تأثیر محفوظات و آموخته‌های خویش از دیگران است و هرگز نمی‌تواند یکسره مبدع باشد. البته این شرط نظامی عروضی تنها دربارة شاعری صادق نیست، بلکه در زمینۀ هر علم و دانش و موضوع آموختنی نیز صادق است و طالب و خواستار و همچنین آن کس که می‌خواهد خود صاحب اثر باشد، باید آثار دیگران را مطالعه کند و بدیهی است در این سیر مطالعاتی بسیاری مطالب در حافظۀ فرد رسوخ می‌کند و هنگامی که خود در حال خلق اثری است، خودآگاه و ناخودآگاه از آنها استفاده می‌کند. این شرط و ویژگی هر دانش و علمی است که رهروان آن بر شانه­های یکدیگر سوارند و دیدن و رسیدن به افق­های دیگر و دور جز از این طریق ممکن نیست.
         برای نمونه، در دیوان غزلیات شمس، کم نیست ابیات و مصراع‌هایی که از شاعران دیگر است و مولانا خودآگاه و ناخودآگاه آنها را ضمن غزل‌های خود آورده است. بیت اول غزل معروف او:
      معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
       
       
      کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
       
       
       
      (مولانا، 1342، 200)
      مطلع غزلی از سنایی است به صورت:
      معشوقه به سامان شد تا باد چنین باد
       
       
      کفرش همه ایمان شد تا باد چنین باد
       
       
       
      (سنایی، بی‌تا: 838)
         «بیشترین تأثیر [بر غزلیات مولانا‍] در این میان از آنِ سنایی است ... در بسیاری موارد مانند غزل 697 و 2033 وقتی که قوّال غزل سنایی را آغاز کرده است، مولانا دنبالة آن را گرفته و ابیاتی بر آن افزوده است... بعضی غزل­های مولانا با مطلعی آغاز می‌شود که بیتی از منظومه‌های نظامی است، مانند:
      زان ازلی نور که پرورده­اند
       
       
      در تو زیادت نظری کرده‌اند
       
       
       
            (دیوان کبیر، غزل993؛
      خمسة نظامی، چاپ هرمس40)
      یا:
      چند ازین راه نوِ روزگار
       
       
      پردة آن یار قدیمی بیار
       
       
       
                 (همانجا، غزل1166؛ خمسه، همان چاپ، 6؛
       مولوی، 1387، جلد1، 132و 200)
         سعدی نیز در پایان باب هشتمِ گلستان گفته است که تمام اشعار موجود در گلستان از اوست و از شاعران پیش از خود هیچ شعری نیاورده است: تمام شد کتاب گلستان، والله‌المستعان، و به توفیق باری، عزّ اسمه، در این جمله چنان‌که رسم مؤلفان است از شعر متقدمان به طریق استعارت تلفیقی نرفت.
      کهن جامة خویش پیراستن
       
       
      به از جامة عاریت خواستن
       
       
       
      (سعدی، 1368: 191)
      با وجود این، در صفحة 59 گلستان بیتِ:
      مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت
       
       
      که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
       
          بنا بر نظر شادروان عبدالعظیم قریب در مقدمه گلستان، (صفحة ‹فه› ) از گرشاسپ نامة اسدی طوسی است.3
      و در همان صفحة گلستان در مورد دو بیت:
      آن خسروان که نام نکو کسب کرده­اند
       
       
      رفتند و یادگار از ایشان جز آن نماند
       
      نوشین‌روان اگرچه فراوانش گنج بود
       
       
      جز نام نیک از پس نوشین روان نماند
       
         علامه قزوینی در یادداشت‌ها، جلد6، ص284 نوشته است: «این دو بیت را راحة­الصدور دارد و در گلستان هم مسطور است و من نمی‌دانم این را بر چه حمل کنم. از یک طرف سعدی در آخر گلستان ادعا می‌کند که از شعر کسی استشهاد نیاورده است و از طرف دیگر تألیف راحة­الصدور که در سنۀ 599 شده است، 57 سال قبل از تألیف گلستان است... پس باید بر ادخال نسّاخ این دو بیت را در گلستان یا تمثیل سعدی بدان حمل کرد، بدون تنبیه بر آن که از او نیست لِشهرة‌الابیات یا تواردالخاطرین». یوسفی در تعلیقات گلستان (ص237) دربارۀ این دوبیت نیز یادآور شده است: «دو بیت مذکور در کتاب لباب­الالباب، چاپ سعید نفیسی، 1/14 آمده و لباب­الالباب ظاهراً در سال 618 ه.ق و قبل از گلستان تألیف شده است و باز در صفحۀ 69 گلستان بیتی است:
      اگر صد سال گبر آتش فروزد
       
       
      چو یکدم اندر او افتد بسوزد
       
          که مرحوم یوسفی در تعلیقات (ص273) یاد آور شده است که مصراع اول این بیت در «ویس و رامین»، ص443  آمده است.
         با وجود این، آیا باید گفت که سعدی دروغ گفته یا نمی‌توانسته است به جای این بیت­ها از خود شعری بسراید؟! همه می‌دانند سعدی با آن استعداد شگرف و قدرت و مقام در شاعری ناتوان از سرودن دو سه بیت نبوده است و به دروغ گفتن و لاف و ادعا نیازی نداشته است. اگر موضوع دخل و تصرّف و ادخال ناسخان را در نظر نگیریم، بحث توارد نیز با توجه به اینکه با سه بیت و یک مصراع کاملاً یکسان مواجهیم، بعید به نظر می‌رسد. آنچه منطقی می‌نماید این است که سعدی این معدود بیت­ها را در حافظه داشته و ناخودآگاه آنها را ضمن گلستان خویش آورده است.4
         شمس­الدین‌محمد حافظ شیرازی تحت تأثیر بسیاری از شاعران پیش از خود و معاصر خویش بوده است، البته این تأثیرپذیری تنها در حوزة مضون و محتوا نیست و بیشتر شامل اقتفا و استقبال و اشتراک در واژگان و تعبیرات و ترکیبات و عبارات است. بهاءالدین خرمشاهی در مقدمة کتاب «حافظ‌نامه» (40- 90) با ارائة شواهدی تأثر حافظ را از این شاعران نشان داده است. سنایی، انوری، خاقانی، ظهیر فاریابی، نظامی، عطار، کمال­الدین اسماعیل اصفهانی، عراقی، سعدی، نزاری قهستانی، امیرخسرو دهلوی، اوحدی مراغه‌ای، خواجوی کرمانی، عبید زاکانی، ناصر بخارایی، سلمان ساوجی و کمال خجندی. آقای سید‌علی میر‌افضلی نیز در تکمیل بحث تأثیرپذیری حافظ از دیگران در مقاله‌ای با عنوان «زین قصة دراز...» که طی دو شماره در مجلة نشر دانش، شمارة دهم، سال 1369 چاپ شد، ضمن اشاره به ابیات و شواهدی از شاعران مذکور که از چشم خرمشاهی دور مانده است، از شاعرانی، چون همام تبریزی، ابن یمین فریومدی، عماد فقیه کرمانی، ادیب صابر، جمال­الدین اصفهانی، ضیاءالدین خجندی، سراج­الدین قمری آملی، امیر معزی، مولوی و جلال طبیب نام می‌برد که البته حافظ تأثیراتی از ایشان پذیرفته است.
         با توجه به این دو تحقیق، حافظ از 27شاعر تأثیر پذیرفته است و قطعاً با جست­وجو در اشعار شاعرانی دیگر می‌توان نمونه‌های دیگری از تأثیر‌پذیری حافظ نیز یافت. این تأثیرپذیری حافظ از دیگران تا آنجاست که برخی جرأت به خود داده­اند تا حافظ را بزرگترین سارق ادبی بدانند که البته ادعایی نابخردانه و غیرعلمی است. باید توجه داشت که بخشی از این مشابهات به هر نوع آن می‌تواند از مقولة توارد هم باشد، ضمن اینکه اگرچه میان ابیات آن شاعران و حافظ اشتراکاتی در ساختار و صورت است، اما تغییراتی که حافظ در واژگان داده است، حتی در واج­ها و طرز کابرد حافظ و قرار دادن واژگان در محور همنشینی کلام، آن بیت را تماماً از آن او و حافظانه ساخته است.
         در دورۀ سبک هندی در تذکره­ها و دیگر آثار مربوط به شعر و شاعری بحث از سرقت ادبی و توارد بسیار گرم و رایج بوده است. در عصر صفویه و دورة رواج سبک هندی به دلیل روابط ادبی گسترده و محدودیت منابع آگاهی و یکسانی مطالعات شاعران، تشابه در مضمون و محتوای اشعار از هر دوره‌ای بیشتر بود... این منابع مشترک و محفوظات شعری فراوان، ناگزیر به توارد و اشتراک مضمون می­انجامید. تذکره­های سده‌های دهم و یازدهم نیز در امر سرقت ادبی بسیار سختگیر بودند، اما در سده‌های دوازدهم تسامح بیشتری نسبت به سرقت و توارد به چشم می‌خورد. به عبارتی، ادیبان و منتقدان این عصر با کثرت مضامین مشابه و معانی مشترک مواجه بودند. حقیقت امر آن است که مضمون­ربایی و سرقت ادبی در قرن ده تا دوازده رواج بسیاری داشته است. سرقت‌های ادبی بزرگ از قبیل ربودن دیوان شاعران و خواندن شعر ایشان به نام خود متداول بود. دیوان‌های برخی شاعران نیز پس از مرگشان به تاراج می‌رفت.
       
      در کتاب تاریخ و تطور علوم بلاغت بنا بر نقلی از کتاب الحیوان، جاحظ به مثابه پیشوای اهل بلاغت زمینه­ساز بحث سرقت ادبی شمرده شده است: «هیچ شاعری را در جهان نمی‌شناسیم که در آوردن تشبیهی درست و کامل و معنایی غریب و مضمونی ارجمند پیشتاز باشد یا آرایه‌ای را ابداع کرده باشد، مگر اینکه شاعران بعدی یا همروزگاران با وی، به لفظ او دست‌درازی کرده و برخی از معانی او را ربوده­اند و اگر مدعی تمام آن نشده‌اند، باری از آن مدد جسته و خود را در آن شریک شمرده‌اند» (الحیوان، جلد3، 311 به نقل از: شوقی ضیف، 1383، 76-77 به نقل از).
      انواع سرقات
      جرجانی در کتاب الوساطه انواع سرقات را بر می‌شمرد و اقسام آن را به دقت توضیح می­دهد. او برای هر قسم اسمی پیشنهاد می­کند که حد و مرز هر یک را نشان می‌دهد. او بحث خود را در این باب این چنین آغاز می‌کند: «تنها ناقدان بصیر و عالمان مبرز می‌توانند از عهدة این باب برآیند و نه هرکه بدان پردازد، آن را دریابد و حق آن را ادا تواند کرد. و تو از خُبرگان سخن و ناقدان شعر شمرده نخواهی شد مگر آنکه بتوانی میان اصناف و اقسام سرقات تفاوت بگذاری و به مراتب و منازل آن آگاهی یابی و بتوانی میان سرقت و غصب و اغاره و اختلاس فرق نهی و المام را از ملاحظه بازشناسی و بین مضامینی که بین همه مشترک است و ادعای سرقت در آن روا نیست، و مضامین پیش‌پا‌افتاده که هیچ کس بدان اولویتی ندارد و میان مضمون ویژه که یک نفر پیش دستی کرده و آن را احیا نموده و اقطاع خویش ساخته فرق بگذاری» (شوقی ضیف، 1383، 180).
         در کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم، سرقت ادبی چهار نوع دانسته می­شود: «انتحال، سخن دیگری بر خود بستن است و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد، بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن، یا به تصرفی اندک. چنان‌که بیتی بیگانه به میان آن درآرد یا تخلص بگرداند...؛ سلخ، پوست بازکردن است و در شعر این نوع سرقت چنان باشد که معنی فراگیرد و ترکیب الفاظ آن بگرداند و به وجهی دیگر ادا کند... و اما المام، قصد کردن است و نزدیک شدن به چیزی و در سرقات شعر آن است که معنی فراگیرد و به عبارتی دیگر و وجهی دیگر بکار برد... و اما نقل، آن است که درین باب شاعر معنی شاعری دیگر بگیرد و از بابی به باب دیگر برد و در آن پرده بیرون آرد» (شمس قیس رازی،1373، 397-401).
         مرحوم همایی در کتاب فنون بلاغت و صناعات ادبی، سرقت ادبی را به 11 نوع تقسیم کرده است: 1. نسخ یا انتحال؛ . مسخ یا اغاره؛ 3. سلخ یا المام؛ 4. نقل؛ 5. شیادی و دغل کاری یا دزدی بی‌برگه و بی‌نام‌و‌نشان؛ 6. حل؛ 7. عقد؛ 8. ترجمه؛ 9. اقتباس؛ 10. توارد؛ 11. تتبع و تقلید6 (همایی، 1361: 357).
         به نظر نگارنده از 11 موردی که همایی ذیل سرقت ادبی نامگذاری کرده است و همچنین از میان 4 موردی که صاحب کتاب المعجم نام برده است، تنها دربارۀ «نسخ یا انتحال» می‌توان موضوع سرقت ادبی را عنوان و بررسی کرد و در بقیة موارد باید بسیار با احتیاط عمل کرد. همایی نیز خود به این موضوع به نوعی ذیل عناوینی از قبیل «نقل، عقد، حل و...» اشاره کرده است. اگرچه ممکن است مواردی را که ما با حُسن ظن توارد می‌نامیم، در حقیقت سرقت ادبی باشد؛ اما چون بر این امر یقین نداریم، برای پرهیز از اتهام ناروا بر دیگران و داوری نادرست، بهتر است در این گونه موارد به گفتن این جمله بسنده کنیم که این تعبیر و مضمون را پیش از این شاعر یا نویسنده دیگری بیان کرده است. سعدی شیرازی در قرن هفتم ضمن حکایتی در گلستان به موضوع نسخ و انتحال اشاره می­کند:
         «شیادی گیسوان بافت که من علویم و با قافلة حجاز به شهر در رفت که از حج همی‌آیم و قصیده­ای پیش ملک برد؛ یعنی خود گفته‌ام [نعمت بسیار فرمودش و اکرام کرد تا] یکی از ندیمان ملک [که] در آن سال از سفر دریا آمده بود. گفت: من او را عید اضحی در بصره دیدم حاجی چگونه باشد؟! دیگری گفت: من او را می‌شناسم. پدرش نصرانی بود [در ملطیه] پسر، علوی چگونه باشد؟ و شعرش را همان روز در دیوان انوری یافتند. ملک بفرمود تا بزنندش...» (سعدی، 1368: 81). 
      نتیجه
      بنابراین، به‌جرأت می‌توان گفت که هیچ اثر ادبی و هنری وجود ندارد که یکسره ابداعی و بدیع باشد. به‌ویژه دربارۀ اشتراک مضمون باید بسیار محتاط بود که بسیاری از انواع سرقت را به خود اختصاص می‌دهد که اهل بلاغت برشمرده­اند. بنابراین، نباید بلافاصله حکم به سرقت داد. مضامین و معانی محصول تفکر و اندیشه است و میان تمام انسان­ها در این کرۀ خاکی مشترک است. ضمن اینکه از مقولة بینامتنیت نیز نباید غافل شد که ناگزیر تمامی متون است. اگر اشتراک مضمون میان آثار را سرقت ادبی بدانیم. بسیاری از متون ما به‌ویژه متون عرفانی به این جُرم متّهم می‌شوند؛ زیرا مبانی اندیشه و اصول و بالتّبع معانی و مضامین، در عرفان عموماً یکسان و ثابت است و تنها طرز تعبیر و الفاظ متفاوت است.7
         مرز میان سرقت ادبی و توارد بسیار باریک و لغزان است و در بسیاری از موارد، جز مورد نسخ و انتحال، میان دو اثر که به هر شکل تشابهی دارند، نه می‌توان قاطعانه به سرقت یکی از دیگری حکم کرد و نه می­توان ادعا کرد که حتماً از مقولة توارد است. پیشنهاد نگارنده این است که برای رعایت جانب انصاف و قضاوت علمیِ به دور از افراط و تفریط - که لازمة منتقد ادبی است-در این گونه موارد تنها اشاره کنیم که فضل تقدم با کدام شاعر یا نویسنده بوده است، یا احتمالاً شاعر و نویسندة متأخر مطلب شاعر و نویسندة متقدم را دیده و خودآگاه یا ناخودآگاه تحت تأثیر قرار گرفته است. احتمالاً این اشتراک از باب توارد است و تنها در مواردی حکم به سرقت ادبی دربارة کسی صادر کنیم که میان اهل فن و کسانی که در آن موضوع دستی دارند قابل‌اثبات و با دلایل محکمه‌پسند باشد. البته گمان سرقت ادبی در یک مورد بیشتر صادق و قابل تأمل و بررسی است و آن موقعی است که شخصی خارج از توان علمی یا تخصصی‌اش اثری عالمانه و چشمگیر عرضه کند.
       
      دکتر سید جواد مرتضایی.دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۲۶۰۸ در تاریخ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0