سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اورجعلی محمدزاده
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۰ ۰۴:۰۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۹۴ | نظرات : ۶

        اورجعلی ‌محمدزاده
        اُروجعلی محمدزاده، مشهور به اوُرَج، فرزند بخشعلی و خانی، در چهارم بهمن‌ماه سال ۱۳۱۶ در شهر سراب آذربایجان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه اول را در سراب و تهران پشت سر گذاشت و از زمان تحصیلات متوسطه دوره‌ی دوم به گرگان آمد و در این شهر، مدرک دیپلم خود را دریافت کرد. وی دارای تحصیلات عالیه از دانشگاه تهران بود.
        اورج در سال ۱۳۴۲ به استخدام آموزش و پروش گرگان در آمد و تا سال ۱۳۷۲ به مدت سی‌سال در دبیرستان‌های گرگان به تدریس پرداخت.
        اشعار اورج در نشریات مختلف سراسری و محلی از جمله چیستا، فردوسی، خوشه، کیهان، جُنگ باران و روزنامه‌ی شمال ایران منتشر می‌گردید.
        قالب شعری او سپید و آزاد بود و چنانکه خود می‌گفت از ارادتمندان شعر شاملو، سیاوش کسرایی و فروغ فرخزاد بوده است.
        او در فیلم‌نامه‌نویسی هم دستی داشت و آثاری چند در فیلم‌های کوتاه، سریال و هنرهای نمایشی از خود ارائه داد.
        سرانجام در نیمروز پائیزی ۲۲ مهر ماه سال ۱۳۹۳، شاعر آذری زبان ۷۷ ساله‌ی شهر گرگان، درگذشت.
        - نمونه شعر:
        )
        سهره­‌ها
        سهره­‌ها را بنگر
        همه وحشت­‌زده­‌اند
        همه زین باغ به آفاق دگر می­‌کوچند!
        من از این رهگذر خوف­‌انگیز
        که به لب خنده به کف گل دارد
        لیک در زیر ردا تیغی پنهان
        سخت نفرت دارم
        و از او می­‌ترسم.
        کاشکی سهره باغی بودم
        و به آفاق دگر می­‌کوچیدم.
        )
        شبتابی
        در من تباه می­‌شود آگاهی
        وقتی که زخم
        شب­انگیز می­‌شود.
        اندازه­‌های درد حقیقی است
        در پیچ و تاب جذر نمی­‌ماند،
        بوزینه در گمان اجاقی است
        دم می­‌دمید به هیمه بیهودگی مدام
        گرمای وهم در او می­.خزد به آرامی
        در من تباه می­‌شود آگاهی.
        تا نور می­‌پراکند ارقان کرم شبتابی
        دندان خیس مرده به مهتاب می­‌زند پهلو.
        )
        مسافر
        قرار شبنمی است در لفاف سحر
        ستاره­‌ای شد و سرزمین برگ نشست
        مسافری که در آن لحظه جاری بود،
        تفاوت شب و خورشید را به یاد آورد
        و از دو قطب منعکس از ماه و آفتاب گذشت.
        شیارهای پیشانی،
        مسیر سنگی تلخابه­‌های سفر بودند،
        مسافر از نیام در آمد،
        به بی­‌کرانگی پیوست.
        )
        روزنامه­‌نگار
        مانند هر مسافر ناچاری،
        از منفذ مضایقه­‌ها رد شد
        و تا کرانه اعداد خیامی رفت
        تلخ و صبور و حقیقی،
        برگشت؛
        خون­‌خطی از گزارش طولانی،
        به روزنامه­‌های آتیه داد.
        ماه از فراز دشت فرود آمد
        و ابریشم بلند آهش را
        بر پهلوی دریده رنگین­‌کمان گسترد؛
        زخم تمام منظره­‌ها
        در خواب زرد گیاهان نشسته بود.
        )
        دف
        دف، دف، دف،
        دفینه اندیشه­‌های تو را
        تا انتهای شوکت گل برد
        پروانه از نگارخانه چین آمد
        تیهو به بیضه نشست
        آهو به بره چمیدن آموخت
        این بود و بود و بود
        تا اینکه ناگهان
        جویندگان گنج
        در هر سرا و تیمچه­‌ای
        نه در هر خرابه­‌ای
        یا گنج­یاب و بولدزر
        به جستجوی هفت خام خسروی فتند
        من سخت خشمگینم و زخمی
        دیگر نه دف
        نه دف
        نه دف.
        )
        فقط آهی
        هزار گرگ
        - چنان روبهان بی­‌مقدار -
        هزار بره معصوم دشت را خوردند.
        هزار مرد
        - مسلح به دشنه و شمشیر-
        هزار بار کشیدند از جگر، آهی!
        - بلی فقط آهی! -
        بیا تمامت اوصاف آدمی را بین!
        چنان فروشده در زیر پای روباهی!
        )
        شاید
        سنگین­‌ترین سلاحت را
        بر دوش خود حمایل کن!
        و
        همراه من بیا
        تا شاید از شبان قطبی این شهر، بگذریم.
        )
        آتش و باد
        بادی که می­‌وزد
        با آتشی که شعله می­‌کشد از جوی­‌های خشک
        با خود حکایتی دارند
        طبع تو آتش است
        اما مرا هوای وزیدن نمانده است.
         
        جمع‌آوری و نگارش:
        #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) 
        ___________________________
        منابع
        - شعر امروز مازندران، اسدالله عمادی، ۱۳۷۰
        - نوشتار نگارنده وبلاگ استارآباد در نشریات گلشن مهر (شنبه ۲۶ مهر) و همشهری گلستان(دوشنبه ۲۸مهر). 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۱۳۸ در تاریخ پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۰ ۰۴:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۰ ۲۰:۰۳
        درود خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        سعید فلاحی
        چهارشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۶:۲۱
        درود بر شما


        سپاس حضورتان را


        پایدار باشید

        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۰ ۲۱:۱۲
        خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        سعید فلاحی
        چهارشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۶:۲۱
        درود بر شما


        سپاس حضورتان را


        پایدار باشید

        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۲۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۸:۲۷
        درود برشما
        بسیار عالی خندانک
        خداوند ان عروجعلی شاعر راهم بیامرزد
        روحش شاد وقرین رحمت الهی باشد انشاالله خندانک
        سعید فلاحی
        سعید فلاحی
        چهارشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۶:۲۱
        درود بر شما


        سپاس حضورتان را


        پایدار باشید

        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        ه عاقبت گر عمری باشد ماندگار ااا میگذارم این سخن را یادگار ااا مینویسم روی کوه بی ستون ااا زنده باد یاران خوب روزگار
        نرگس زند (آرامش)

        مااااسلام بر خواهر عزبزم شااااهزاده خاااانوم مهم نیست حرف تو همه جا بسیار خندانک برا ما ثابت شده ای ک خیلی وقته مشاعره نیومدم الان ی نگاه کردم پیامت خوندم جواب دادم بدون ما همیسه دوست داااااریم استیکر بوس در حال پرتاب وبعد خنده
        ساسان نجفی

        همه چی آرومِ شاهزاده خانم اا حرف حساب بی جوابِ شاهزاده خانم
        طاهره بختیاری

        در این دنیای فانی چرا ناگزیری جواب پس دهی خودت باش عزیزم خودت ولاغیر اهمیت نده
        شاهزاده خانوم

        ب سلام به همه نابیون محترم ااا خوشم نمیاد قسم بخورم برای این موضوع کاملا بی ارزش اما چنان با روح و روان آدم بازی می کنید مجبورم این کارو بکنم به والله قسم توی ناب هیچ پروفایل فیکی ندارم ااا برای چی وقتی می تونم خودم فعالیت کنم حرفامو بزنم فیک داشته باشم ااا نه ثنا خانوم منم نه آتنا خانوم نه هیچ احد و الناس دیگههه ااا توی ناب و وبلاگم تنها یه اسم دارم اونم شاهزاده خانوم از سال هشتاد و هفت تا حالااااااا ااا شاد باشید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0