سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ماورا الطبیعه
        ارسال شده توسط

        طوبی آهنگران

        در تاریخ : پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹ ۰۴:۳۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۳۷ | نظرات : ۱۰

        پیر مردی که قبل ناخدای کشتی بوده از کشور انگلستان
        در سن سیزده سالگی در نیروی در یایی کار خدماتی انجام می داده است و بعد به ناخدایی توانمند رسئده است 
        در سن همان سیزده ساگی که من در کشتی بودم و به 
        جزئره بالی که در جزیره جاوه قرار دارددر حرکت بودیم 
        هنگام شب یک کشتی در آسیب طوفان در هم می شکند
        صبح ناخدا امر کرد برای جسجوی خدمه و کار کان به کمک آنها بروید 
        هنوز دریا آرام نشده بود    باد سنگیی می وزید موج چون تبه 
        به هم می پیچیددر آن موقع من با موجی پرت شدم تا دور دستها افتادم   مرا ملاحبان نجات دادند 
        آنها به گفتندکه هر موقع به سطع آب می آمدی    مادرت را صدا می زدی   
        نکته ای که لازم است توجو و نظر شما را جلب کند 
        آن این است لحظه ای که من زیر آب بودم چهره مادرم را و هم خواهرانم رامجسم می کردم.  و حطی اثاثیه منزل مادرم 
        چند ما گذشت و من به وطن خودم انگلستان آمدم
        قصه را برای مادرم شرح دادم  مادرم حیرت زده و با تعجب
        سر تا پایش می لرزید 
        گفت ماروزی با خواهرانتدراطاق گرد هم شسته بودیم 
        گرم صحبت بودیم در اثنای صحبت ناله ای به گوشم رسید 
        ناله ضعییفی که التماس می کرد و می کفت آه مادر مادر جان 
        به فریادم برس طوری شد که صدا را همه احالی خانه شنیدند
        ترسی وجودمان را گرفت دوذ دوذکی به هم نگا ه کردیم 
        صدا پشت سر هم می آمد 
        ماردجان مادرجان به جستجو پرداختیم به کوچه رفتیم به خانه همسایه سر زدیم کسی چیزی نی دانست 
        بعدانگار یه آرامشی وجودم را نوازش کرد آرام شدم 
        صدا هم دیگر نیامد
        این یک نقل واقعه ای است 
        به اختلاف ساعت و طول جغرافیای حساب کردمچنین نتیجه به دست آمد 
        که همان لحظه که من در دریا افتاده بودم و مادرم را با فریاد 
        صدا می زدم مادرم هم فریاد های من رااستمدادمی شنید

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۷۰۶ در تاریخ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹ ۰۴:۳۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۰۰
        سلام درود برشما بانوی گرانقدر اهنگران عزیز
        گرامی
        مرحبا داستان جالبی تعریف کردی خیلی شنیدنی
        و اموزنده است عجیب ازقدرت الهی واقعا
        داستان خوبی بود لذت بردم دست مریزاد
        موفق باشید وهمیشه سلامت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۰۱
        سلام جناب تختی قابل ادیبانی چون شما را ندارداز این که زحمت نقد را می کشید
        سمیمانه تشکر می کنم
        دورود بر شما
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۳۹
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۰۸
        درود برشما بانو اهنگران گرامی بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک : خندانک
        طوبی آهنگران
        شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۸
        سلام جناب فتحی شما بزرگ واری
        فرمودایددورود بر شما
        طوبی آهنگران
        شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۱۰
        دورود بر شما خانم رضایی
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۲۳
        👏👏👏👏درود بر شما چقدر تصویری وضوح صحنه ها برایم قابل رویت بود مانا باشید
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۳۹
        دورود بی پایان بریشما
        شادی بلکامه
        جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۲۵
        سلام بانوجان
        بسیارزیبا و لذت‌بخش بود
        درود بر شما و قلم ریبانگارتان خندانک
        طوبی آهنگران
        يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۵
        سلامبانو بلکامهدورود بر شما
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0