سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

پنجشنبه ۶ ارديبهشت

صفحه رسمی شاعر علی عظیمی


علی عظیمی

علی عظیمی



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۶۳

برج تولد:

شیر

گروه

:
عمومی

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
دوشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۲

شغل

:
ویراستار ادبی

محل سکونت

:
تهران

علاقه مندی ها

:
فلسفه و شعر و داستان

امتیاز

:
۶
تا کنون 13 کاربر 16 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
تحمل آدمها از وقتی که مهمترین آن زندگی ام ترک ام کرده اند برایم سخت نیست. می توانم به همه لبخند بزنم .سلام کنم و حتا لال ترین شان را به حرف بیاورم!

اشعار ارسال شده

کوک شعری از علی عظیمی از دفتر حجم یک جمجمه نوع شعر سپید

بریده بریده بکش مرا و بکش کشان کشان  ...
ثبت شده با شماره ۵۶۱۳۸ در تاریخ يکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۱۵    نظرات: ۷
مرگ شعری از علی عظیمی از دفتر حجم یک جمجمه نوع شعر شعر حجم

شبانه روز خودم را از دیگران پنهان میکردم ...
ثبت شده با شماره ۵۵۵۴۳ در تاریخ چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۰۰:۲۹    نظرات: ۵
رهایی شعری از علی عظیمی از دفتر حجم یک جمجمه نوع شعر شعر حجم

آرش را به کنار... ...
ثبت شده با شماره ۵۴۸۱۸ در تاریخ دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۶ ۲۱:۴۳    نظرات: ۷
لریک... شعری از علی عظیمی از دفتر حجم یک جمجمه نوع شعر سپید

هر شب در من زنی هست... ...
ثبت شده با شماره ۵۴۶۰۰ در تاریخ جمعه ۴ فروردين ۱۳۹۶ ۱۴:۱۶    نظرات: ۳
تقدیمی.. شعری از علی عظیمی از دفتر حجم یک جمجمه نوع شعر غزل

همیشه ما گورستان های نو می آفرینیم... ...
این شعر را ۹ شاعر ۲۱ بار خوانده اند.
صحبت پارکی(صُبی) ، علی عظیمی ، لیلا باباخانی (سما الغزل ) ، باقر رمزی ( باصر ) ، فریبا غضنفری (آرام) ، آرمین اسدزاد (الف) ، لیلا نقشبندی و ۱شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۵۴۴۶۲ در تاریخ پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۵ ۲۳:۵۹    نظرات: ۸

مجموع ۱۶ پست فعال در ۴ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر علی عظیمی


توی بغلت خواب بودم که یکی شیشه ها را می شکست و در ابعاد ریز ریز مثل برف روی سرمان می ریخت، چشم ها را بسته و صورتم را بین دست ها گرفته بودم و می ترسیدم، به خودم که آمدم دیدم تا کمر توی شیشه خورده هاییم
چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۵ ۰۴:۱۲    نظرات: ۲
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1