سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید
منو کاربریاعضای آنلاینمعرفی شاعران معاصرانتشار ویژه ناب
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
♪♫ صدای شاعران ♪♫پر نشاط ترین اشعار۱- ☄️On Mars☄️ ۲- 🟡 جرجیس 🟡 ۳- ........... ۴- 🟨 تووو زرد 🟨 ۵- دل ۶- 💥 بیداد 💥 ۷- ائتلاف دغدغه ها ۸- اعتراف ۹- ترانه ۱۰- ☄️تو☄️ حمایت از شعرنابکانال تلگرام شعرنابتقویم روزچهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
16 شوال 1445 Wednesday 24 Apr 2024 |
اشتراک گذاری این شعر
۳۱ شاعر این شعر را خوانده اند
حسين زرتاب،آرمین اسدزاد (الف)،جمیله عجم(بانوی واژه ها)،میرعبدالله بدر،جواد مهدی پور،علی غلامی،مجنون ملایری،فاطمه گودرزی،علی کشاورز ( فریاد )،سعید مطوری،ابوالحسن انصاری (الف رها)،صابرخوشبین صفت،نیره ناصری،عباسعلی استکی(چشمه)،محمد خسروی فرد،مهدی صادقی مود،آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)،سيده فاطمه سيدپور (سپيده)،زهرا حسینی،فاطمه باقری (سایه)،حمید رفیعی راد (کوروش راد)،صحبت پارکی(صُبی)،باقر رمزی ( باصر )،بهارک (دختر پاییز)،محمد فروزان (م ف)،مهدی کشاورز امامی ( مهدیار )،حسن گائینی (رزاس)،حسام الدین مهرابی،عذرا هندالی،قاسم ساروی،جواد صارمی
نقدها و نظرات
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۲۹
ما همه آواره ایمانگار هنوز برای شادمانی آماده نیستیم! در این ریگزار داغ میان کفش .انتظار معحزه را بعید می دانم این سرنوشت دنیای معاصر است چرخیدن بر دایره ای که مردم می دوند در این بازی تخته نرد تاس به زمین ننشسته است   درود بسیارزیباست احسنت برادرخوبم
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۱۵:۵۹
درود گرامیبسیار زیبا و دلنشین بود
 دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ ۱۴:۱۴
سلام و عرض ادبیکی از نکات مهم بعد از سطر سازی در شعر تشکیل قطعه یا اپیزودهایی جدا است که حاصل برایند حاصل از سطرها می باشد.در این میان نحوه ارتباط و چینش سطرها بسیار حایز اهمیت است و اینکه شعر یک موضوع اصلی و همه موضوع های فرعی مرتبط با آن باشند.بطور کلی ادیت یک شعر از یمین و یسار رفتن آن جلوگیری خواهد کرد و همین موضوع ادیت دارای زیر شاخه هایی اجرایی زیادی می باشد.من اولین ادیت شعر را تقدیم دوستان می کنم مجددا.... تا لخت راه برویم!🌹🌹🌹🌹 رد شدن زمان را می بینیم با اندوهی که توپش همیشه پر است حتی صدایش هم در نمی آید مثل شلیک گلوله توپی در دور دست می لرزد بر شانه های سراب شاخه های افسوس با قطره اشکی که دل نداشت تا بوسه زند بر گونه اش! نگاه می کنیم با یک لبخند به استکانهای خالی دوباره می خندیم اما نه مثل....خنده های دیروز! جدایی زمان نیست خوابیده بر لب ها هیچ سخنی بیدار نمی شود راحت از گلوی دنیا پایین نخواهند رفت تا دوباره دنیا را زنده کنیم! حقیقت در میان این درماندگی از این حرف ها بیرون تر است دست از پا درازتر می رود رفت آنجا که از آنجا رفت... حتی نمی خواهی خودت گاهی باورش کنی همه چیز را دوباره مزه دار و چشم به راه می ماند تا با واقعیت تصادف کنیم! قفل زده بر ریسمان زمینیم دراز به دراز به درازا فکر می کنیم آیا ما را مجالی نیست!؟ تا آنی نباشیم که مجبور است! چه کسی می اندیشد..... چه کسی می داند..... که داناست!؟ که توان پرواز دارد!؟ سالوس قرن موریانه وار فرهنگ را جویده است! کجای زمین به دنیا آمده است!؟ تا با هر تراژدی که آزادی را می شناسد آخرین قصه زندگی او را بنویسیم! ما همه آواره ایم انگار هنوز برای شادمانی آماده نیستیم! در این ریگزار داغ میان کفش .انتظار معحزه را بعید می دانم این سرنوشت دنیای معاصر است چرخیدن بر دایره ای که مردم می دوند در این بازی تخته نرد تا تاس هنوز،به زمین ننشسته است باید جوری بازی کنیم انگار همان دستی است که می خواستیم پس به احتمال های زیادی فکر کن! 🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕 پ.ن؛ دلم بی ناب هرگز شعری ننوشت ناب! علی غلامی –– بهمن95 شهر من کرمانشاه  شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۰۳:۴۵
سلام زیبا و حکایت دردی تا همیشه دشوار و تلخ امید باشید به شعر و دانایی رفیق
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۰۲
سلامم به دوست علی غلامی عزیز درد دل را میگویی و لاجرم بر دل مینشیند عمیق و پر معنا دستمریزاد
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۵۳
سلام و درود بر شما جناب غلامی گرامیزیبا سرودید قلمت سبز و نویسا
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۰۷:۴۴
...خوابیده بر لب هاهیچ سخنی بیدار نمی شود راحت از گلوی دنیا پایین نخواهند رفت تا دوباره دنیا را زنده کنیم! حقیقت در میان این درماندگی از این حرف ها بیرون تر است .. سلام و عرض ارادت محضرتان استاد عزیزم جناب غلامی گرامی واژه واژه شعر ی نغز و دل انگیزتان ، پیامی برای شنیدن دارد بسیار عالی و پر معنی سروده اید البته همواره اشعار شما بار معنی و مفهوم عالی دارند باید بار ها خواند و بهره برد از اینکه با قلم توانمندتان چنین اشعار فاخری را می سرایید و اثر آسمانی خلق می کنید به نوبه ی خود ترحیب می کنم سر بلندی و پیروزی روز افزون برایتان آرزو مندم استاد گرانقدرم درود بر شما
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۰۷:۵۴
با سلام جناب غلامی بسیار عالی
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۰۸:۱۰
درود بر شماجدا که زیبا و متفاوت است اشعارتان و بسیار به دل مینشیند زنده باشید به عشق
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۱۱:۱۶
درود جناب غلامی عزیز سپید بر مفهومی است از خواندنش لذت بردم.
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۰۵
سلام عزیز و بزرگوار .بهره مند شدم . موفق باشیدو سلامت و سربلند .
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۵۷
سلامدرودها بر شما جناب غلامی عزیز شعرهایت اینقدر شلوغ و پرواژه هستند که خواننده مرتب خود را گم می کند . برای همین زمان در شعر به زیبایی تعریف شده است و اگر کسی بخواهد در این شلوغی شعر گم نشود .....حتما باید زمان را داشته باشد و با وقت و زمان حرکت کند . سپاس ها ..... سبز باشید.  شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۱۳:۱۸
چه کسی می اندیشد..... چه کسی می داند..... که داناست!؟ که توان پرواز دارد!؟ کجای زمین به دنیا آمده است!؟ با هر تراژدی که آزادی را می شناسد آخرین قصه زندگی او را بنویسیم آیا ما را مجالی نیست!؟ تا آنی نباشیم که مجبور است! درود بر استاد بزرگوار سخت بود گزینش کدامیک را بیاورم همه بار معنایی بالایی داشت اینجا آیا بودن ما به اجبار است؟ کسی که در جایی از دنیا متولد شده بودنش را خود نخواسته اما خود را ساخته .. دنیا درگیر بودن های ماست و ما درگیر نبودن های دنیا شاید کمی بی وجدانی باشد ولی هر کسی آن نیست که باید باشد اگر بگویم همه شاید بدون داوری باشد ولی بگذار همه را در این چرخ قرار دهیم و دنبال هدفی هستند نشانه ها از ما دور است و هزار بیراهه تا به مقصد برسیم .. دنیای غریبیست سپاس از شما
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۱۶:۴۰
درودها بر شما زیبا و متفاوت
 شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۱۷:۰۱
سلام دوست عزیز جناب غلامی گرانقدرقشنگ بود و مختص قلم شما باید جمله به جمله خواند و معنا بیرون کشید برقرار باشید و ارادتمندم  شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۱۷:۱۳
ما همه آواره ایم...........وهمین جمله کافی ست تا دقایقی بیندیشم دروداستادغلامی ارجمند.موفق باشید  شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۲۱:۱۷
سلام بزرگوارخط به خط متفاوت اما در يک مسير و معنا تنوع کلمات و سرعت واژه ها زيبا بود  يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ ۰۴:۴۳
درود ها...خیلی وقت بود منتظر شعری از شما بودم. زیبا بود. ما همه آواره ایم انگار هنوز برای شادمانی آماده نیستیم!
 يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ ۱۱:۵۱
درود برشمازیبا بود
 يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ ۱۳:۵۴
شاعر فرزانه جناب غلامی با سپاس از آفرینش این اثر سلام  يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ ۱۷:۰۳
 يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ ۲۱:۱۷
تو. . . بر می گردی با پاییز می دانم تقدیمت با مهر........بهارک(دختر پاییز) ....  >سلام و عرض احترام ..حضرت مهرم.. >به به ...........چقدر زیبا ..خیال انگیز.. >هنرمندانه.خلاقانه.. کلمات را ب تصویر کشید.. >بی شک شاعر همچین شعری توانایی بالایی دارد... >سپاس از خلق این اثر بسیاررررررر زیبا.. >شعرتان ..............زیبا.. >دل مهربانتان ..................همیشه بهاری... > دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۳۴
سلام و عرض ادببسیار عمیق و زیبا سپاسگزارم
 جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰
درود استاد عزیززیبا سرودید احسنت دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵ ۱۳:۲۲
شاعر داننده جناب غلامی عزیز بار دیگر این سروده فاخر را خواندم به حق اینگونه اشعار نیاز به نقد از سوی دانایان این فن می باشند.... با این همه وقتی شش خوان بسته می شود حالا هی تاس هم نیکونشیند . شاید به جایی رسیده ایم که برای عبور بایستی قواعد بازی را به هم زد... سلام  جمعه ۶ اسفند ۱۳۹۵ ۰۰:۳۳
شاعر فرهیخته و گرانقدر جناب غلامی بزرگوارم درودها بر شما و دست مریزاد اثرتان نشانگر این است که ذهنی خلاق و مخیل با پشتوانه ای از دانش منتج از مطالعه بسیار دارید و شعرتان ملهم از تفکری شریف و مهر محور است و در تکاپوی زدودن پلشتی ها جامعه اکنونی و ترویج مهر و راستی هستید و بزیبایی قلم زده اید کاش میتوانستیم خودمان باشیم و بدون نقاب ، و دشمن دانایی نه نادانی ، که توهم ِ دانایی ست که متاسفانه جامعه ما دچار این توهم و ریاست. و اما بگمانم توانایی اینرا دارید که فشرده تر و مختصر تر نمایید همینگونه قوی و جاندار بسیار لذت بردم از خواندن شعرتان و فردایی روشن تر در شعر و دیگر عرصه های زندگی را برایتان آرزومندم ضمنا از آنجایی که بنده در نقد صاحب نظر نیستم این نظر را از جانب یک مخاطب عام شعرتان پذیرا باشید ، سلامت باشید و پاینده بمهر جمعه ۶ اسفند ۱۳۹۵ ۰۵:۴۲
درودی دوباره اقای غلامی دعوتید به اخرین شعرم 
 يکشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۱۰
درود بر شما چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۵ ۲۲:۳۳
شعر که متونی تازه بار کرده ام منتظر چشیدن شما شاعر و منتقد داننده ماندهسلام يکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۳۸
 يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۰۰
درودها استاد بزرگوارم ما شکست خوردیم در آسانسوری که پایین می رفت خوابِ رقصیدن بر بامِ آسمان خراش می دیدیم وَ رؤیاهای ما با پوکه ی سیگارهایمان زیرِ میزهای تحریرلگدمال می شدند. آن قدر به جلدِ مفتش خزیدیم که چرکنویسِ سروده هامان از نسخه ی نهایی شان شاعرانه تر شدند وَ ندانستیم که زخم با پنهان کردنِ چرک درمان نمی شود. یغما گلرویی بسیار عالیست پر از اندیشه و مفاهیم عالی و عمیق و این فقط مخصوص قلم شماست. اندیشه قلمتان جاودانه
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
|
نقد و آموزشنظراتمشاعرهکاربران اشتراک دار
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
|
|||||||||||
شاعر درخواست نقد دارد
ارسال پیام خصوصی
مهدي حسنلو
بهروز عسکرزاده
سیاوش آزاد
محمد شریف صادقی
سید هادی محمدی
دانیال حاجی زاده (اشک) 
محمدرضا آزادبخت 
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
انگار هنوز برای شادمانی آماده نیستیم!
در این ریگزار داغ میان کفش
.انتظار معحزه را بعید می دانم
این سرنوشت دنیای معاصر است
چرخیدن بر دایره ای که مردم می دوند
در این بازی تخته نرد
تاس به زمین ننشسته است
درود
بسیارزیباست
احسنت برادرخوبم