سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        خدایان

        شعری از

        جلال پورسلیمانی

        از دفتر فراسویِ خیال نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۰ دی ۱۳۹۵ ۰۷:۱۸ شماره ثبت ۵۲۶۴۳
          بازدید : ۶۰۹   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جلال پورسلیمانی

        گوشهء میخانه ای سنگین سر از پیمانه ای
        همسخن شد با منَش مستی دگر دیوانه ای
         
        گفت عالم را خدایم بنده ام با من بگو
        خلوتی کن با خدایت بهره بر زین گفتگو
         
        شد سخن آغاز با آن بندهء بی بندوبار
        در خیال واهیِ یک بنده با پروردگار
         
        از رهم پرسید و از کردار و از خوب و بدم
        گفتمش شوریدهء عصیانگر بی معبدم
         
        گفتمش گردون چرا گِرد مراد ما نگشت
        کائن و مخلوق در کردار تو حیران و هشت
         
        تیشهء فرهاد عمری سنگ خارا میشکست
        وعدهء شیرین چه شد آخر چرا سوگش نشست
         
        گر زلیخا داد دل عصیان یوسف از چه بود
        پس چرا لیلی چنین تکذیب مجنون می نمود
         
        بلبل از هجر گلی نالید تا فصل بهار
        برگ گل دزدید و با خود برد باد بیقرار
         
        در بلادی عده ای در بند شیطان رجیم
        عده ای هم مست از لطف خداوند کریم
         
        گر به کار بندگان درمانده ای همچون منی
        عرشیان و فرشیان را چون خدایی میکنی
         
        بندگان در بند تقدیرند تعدیلت کجاست
        این خدایی کردنت از ریشه و از بن خطاست
         
        گفت جانم من خدای باده و پیمانه ام
        نی خدای عاقل و نه خالق دیوانه ان
         
        یک برادر دارم او پروردگار عالم است
        بندهء بسیار دارد با خدایان همدم است
         
        هرچه گفتی من برای او حکایت میکنم
        از خدایان دگر نزدش شکایت میکنم
         
        از خدای عشق و از پروردگار عدل و داد
        از خدای خشکی و دریا و تقدیر و مراد
         
        من گمانم این خدایان جمله خواب غفلتند
        کینچنین این بندگان در جستجوی علّتَند
         
        نیمه شب بگذشت وساقی ازمن و اوخسته شد
        ما برون کردند ومیخانه به رویم بسته شد
         
        گفتمش پس گر خدای باده و پیمانه ای
        اینچنین اکنون چرا آواره از پیمانه ای
         
        گفت آن پروردگاری که به خلق روزگار
        میشود محتاج یک پیمانه امّیدش مدار
         
        آن خدایی که به حال بندگان آگاه نیست
        لایق این کوچه و بی مهری و آوارگیست
         
        گر تورا سوداست تقدیر و قضای بهتری
        بر گٌزین سقفی دگر پروردگار دیگری
         
        یک نصیحت میکنم بشنو از این مست خراب
        بندهء بسیار مٌردست از فریب این سراب
         
        این خدایان زیر چتر یک خدای دیگرند
        چند روزی بندگان فرمان ایشان میبرند
        جلال پورسلیمانی۲۰دی۹۴
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۵ ۱۵:۴۵
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استاد
        بسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمود  خرمی فرد
        شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۵ ۰۲:۳۵
        خندانک خندانک
        میرعبدالله بدر
        شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۵ ۰۴:۱۱
        سلام و عرض ادب خدمت شما
        بسیار زیبا بود گرامی
        قلمت بر اندیشه های ناب تابناک باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۵ ۰۴:۲۷
        سلام و عرض ادب استاد گرانقدرم
        حضورتان را بعد از وقفه ای طولانی به شادی می نشینم خندانک خندانک خندانک
        عالی بود ........

        گفت جانم من خدای باده و پیمانه ام
        نی خدای عاقل و نه خالق دیوانه ام

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۵ ۰۶:۲۲
        بلبل از هجر گلی نالید تا فصل بهار
        برگ گل دزدید و با خود برد باد بیقرار
        .....................................................درودارجمند خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۵ ۰۷:۴۰
        گفتمش گردون چرا گِرد مراد ما نگشت
        کائن و مخلوق در کردار تو حیران و هشت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جلال پورسلیمانی
        جلال پورسلیمانی
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۵ ۱۲:۴۱
        درود جناب باصر بزرگوار. سپاسگزارم ازحضور پر مهر و تشویق شاعرانه حضرتعالی.شکوه نگاهتان بادوام
        خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون فتاح(رند)
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۵ ۱۴:۴۹
        سلام
        بال وپراینک زده ام تا فلک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جلال پورسلیمانی
        جلال پورسلیمانی
        يکشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۵ ۲۰:۱۵
        جایگهت عرش و سماءِ مَلَک
        دروداستاد بزرگوار جناب فتاح،بسی خرسند شدم از حضور پرشور حضرتعالی.سپاس سپاس سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0