سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        پناهنده

        شعری از

        علی اسماعیلی

        از دفتر درنگ نخست نوع شعر مسمط

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۲۳:۱۶ شماره ثبت ۴۶۶۶۴
          بازدید : ۱۰۳۶   |    نظرات : ۵۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اسماعیلی

        زیبای من شب با تو خاموشی نمی فهمد
        مردی که دل بسته فراموشی نمی فهمد
        این شعر هم حرف در گوشی نمی فهمد
        در آخرین بخشش سراسر دلبری دارد
         
        با انفجاری نرم روی بستر رویا
        می بوسمت در لحظه هایی داغ و نامیرا
        زیباتر از زیباتر از زیباتر از زیبا
        خندیدنت امواج سرخ محشری دارد
         
        محبوبه ی افسانه های دور و جنجالی
        در دردخیز خاطراتی خیس سیالی
        وقتی بمانی پشت این افکار پوشالی
        این شعر هم حال و هوای  نوبری دارد
         
        چشم مرا بر کوچه می دوزی...که می آیی
        بی من میان غصه می سوزی...که می آیی
        چیزی نمی بینم به جز روزی که می آیی
        خوشحالم از حسی که این خودباوری دارد
         
        مثل خیابانی که ازروی دلم رد شد
        بعد از تو دنیا ظاهرا با من کمی بد شد
        از قبل گفتم آخر شعرم چه خواهد شد
        قطعا سکوتم حرف های  بهتری دارد
         
        برق نگاهت بر افق مهتاب می ریزد
        پلک تو بر سنگینی شب خواب می ریزد
        اشکت بر آتشگاه قلبم آب می ریزد
        چشمان تو جغرافیای دیگری دارد...
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۱۹
        سلامی و درودی بر استاد جوان سایت شعرناب علی اسماعیلی عزیز تعریف اضافی از اثارت برای من خادم و اشنابه قلمت معنا ندارد! علی عزیز برای اعتلای مهر و قلم خوبت از ایزدمنان موفقیت و پیروزی خواهانم در اوج باشی همیشه خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۵:۴۶
        مثل خیابانی که ازروی دلم رد شد


        بعد از تو دنیا ظاهرا با من کمی بد شد


        از قبل گفتم آخر شعرم چه خواهد شد


        قطعا سکوتم حرف های بهتری دارد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استاد اسماعیلی عزیز
        بسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۵:۰۸
        درود گرامی
        جالب و زیباست خندانک خندانک
        محمد مير سليمانی بافقی (باران)
        پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۷:۴۵
        درودها جناب اسماعیلی عزیز
        آفرین به این رقص قلم و شور شعریتان.همیشه حرفی برای گفتن دارید.مسمط یکی از قالبهای کهنه نشدنی ادب فارسی است.ایول خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۲۶
        درودبرشما زیبا ودلنشین می سرایید خندانک
        عظیمه ایرانپور
        پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۸:۴۵
        درود بر شما
        بسیار زیباست
        و این که به زبان روز سروده شده عالی ست
        لذت بردم
        قلمتان سبز خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۰۶
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        سلام . بسیار زیبا سرودید
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۳:۰۸
        سلام بسیار زیبا از هرکدام از قطعه های این مسمط دلنشین غزلی ناب می شد سرود
        برق نگاهت برافق مهتاب می‌ریزد
        پلکتوبر سنگینی شب خواب می ریزد
        چشمان تو جغرافیای دیگری دارد
        اشکت برآتشگاه قلبم آب می‌ریزد
        بسیار زیبا
        همایون فتاح(رند)
        پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۴:۳۱
        مسمط مربعی زیبا همچون گل نوشکفته خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        منوچهر مجاهدنیا
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۵۵
        درودها بر شما جناب اسماعیلی گرامی
        بسیار خوشحالم که بعد از مدت ها سروده ای زیبا و بااحساس از جنابعالی خواندم
        خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۲۹
        سلامچقدر زیبا بود و با احساس
        ممنون از اینکه اجازه دادید بخوانم
        سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۰
        سلام بزرگوار
        بسيار زيبا و بااحساس بود
        صفیه پاپی
        شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۶:۱۲
        .................. خندانک خندانک خندانک .........................
        سلام جناب اسماعیلی عزیز خندانک
        تا به حال مسمطی به این زیبااایی و با زبان روز نخونده بودم
        تصورم از مسمط اشعاری با زبان مردم قرنها پیش بود... خندانک خندانک خندانک
        دستمریزااااد برادرنیک اندیش و زیباااکلامم خندانک خندانک خندانک
        .................. خندانک خندانک خندانک ....................................
        تقدیم به اهالی خوب شعرناب:

        داستان جالب (نشان شخصیت)
        مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
        پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
        پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌
        سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
        هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.
        مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:‌برای چه می خندی؟
        نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.
        مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
        مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
        نابینا پاسخ داد: «‌رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد!»
        صفیه پاپی
        شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۶:۱۳
        تاخیرمو بابت دیر رسیدن پای این اثر زیبااا بپذیرید خندانک خندانک
        اینام جا موندن:
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        اعظم قانع
        يکشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۳:۴۸
        سلام
        بدون اغراق دوست داشتنی بود آنقدر که ..........قطعا سکوتم حرف های بهتری دارد

        زیبا مینویسید و احساس زیبایی دارید
        مسیر زندگیتون مثل رقص قلمتون روشن و زیبا
        مهدی شهبازی
        دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۱۵
        سلام درود بر شما زیبا بود خندانک خندانک
        مهدی شهبازی
        دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۱۶
        درود بر شما زیبا بود خندانک خندانک
        نیک عزیزی
        پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۰۳
        چشمان تو جغرافیای دیگری دارد...
        مرسی
        مرسی
        عاااالییییییی
        سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۳۳
        بسیار زیبا ست
        از خواندنش لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمعه ۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۴۴
        زیبا
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0