سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    مرد برفی

    شعری از

    محمد کوره پز

    از دفتر مرد برفی نوع شعر قصیده

    ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۳۴ شماره ثبت ۴۴۸۶۹
      بازدید : ۷۱۳   |    نظرات : ۸

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر محمد کوره پز

    هر روز و هر هفته ی تو پاییز است
    توی کوچه های سردت همه جا برفی است

    خو گرفتم با صدای خسته و غمگین تو
    زنده ام با آن صدای خسته و غمگین تو

    تو همانی که صدایش شده آرام دلم
    تو همانی که شده مرهم زخمای دلم

    تو تمام زندگیمی تو مثل رفیق خوبی
    در تمام لحظه هایم تو برام سنگ صبوری

    در تمام طول عمرم تو واسم یه تکیه گاهی
    میون خاطره هایم تو واسم خاطره سازی

    مرد برفی; تو صدایت خش حسی دارد
    که تن خاطره ها را به تنم می ساید
    ۴
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    وحید کاظمی
    پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۲۶
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
    پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۳۹
    خندانک خندانک
    نجمه طوسی (تینا)
    پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۱۸
    سلام بر شاعر گرامی
    لطفا تیک نقد را فعال کنید تا کاربران بتوانند برای پیشرفتتان نظر دهند .
    خندانک خندانک خندانک
    صفیه پاپی
    جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۰۷
    ... خندانک خندانک خندانک .........
    درود همشعر خوبم خندانک
    زیبااا بود خندانک خندانک خندانک
    ...........‌.‌.. خندانک خندانک خندانک ...........
    هدیه به اهالی خوب شعر ناب:
    عتیقه‌فروشی، در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه‌ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه‌ای افتاده و گربه در آن آب می‌خورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب می‌شود و قیمت گرانی بر آن می‌نهد.
    لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری! آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند می‌خری؟ گفت: یک درهم.
    رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه‌فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
    عتیقه‌فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه‌اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی.
    رعیت گفت: امکان ندارد! من با این کاسه تا به حال پنج گربه فروخته‌ام. کاسه ام فروشی نیست!
    یادمان باشد:
    “همیشه نباید راه حل خود را بهترین راه حل دانست.”
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0