سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      میوه

      شعری از

      پگاه بنوان

      از دفتر عبور نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۲۹ شماره ثبت ۴۷۳۵۴
        بازدید : ۹۳۹   |    نظرات : ۴۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر پگاه بنوان

      من کوچک زن بارداری بودم
      به وقت درد
      و دستهای خرد کودک نحیفی
      پوسته بلوغ مرا
      می شکافت
      بی دل قابله پیر
      خندید
      جوش آب حقارتم
      حاضر
      نگاه مضطربم
      خموش
      من اما
      سوگوار
      .
      .
      کوچک زنی بودم
      زیر مردانگی ضخیم او
      قابله
      خندید
      ناخن های سربی اش
      خطی انداخت
      نازک پوستین افکار میوه ام را
      و تا ابدهای بسیار
      که تمام شدن نمیخورند
      من ماندم و
      میوه ای که گندیده بود
      از ابتدا
      .
      .
      من
      عروس پیرترین
      نر انسانی که
      هرچه میخورد
      کثافت غم
      پس میداد

      P,benvan
      ۱۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      احمدی زاده(ملحق)
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۰۸
      پگاه عزیز سلام خوبی ناز گل مهربان چکار کردی با این قلمت مهربان افرین بر تو و مهر احساس و اندیشه زیبایت خندانک هر چند محزون است اما ورای ان اندیشه پاک است خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      جای دارد یک بار دیگه با تمام مای هارت خندانک خندانک ازت تشکر نمایم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۲۱
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درودبانو خندانک
      بسیارزیبا بود
      خوشحالم که بازم هستی نازنین خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۱۵
      درود بانو خندانک خندانک خندانک
      علیرضا کاشی پور محمدی
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۰۹
      سلام
      آن چه من می فهمم :
      شعری برهنه از پلشتی ِ فریب با طعم ِ تلخ ترین لحظات ِ شلاق خورده از مردی که روح ِ یک زن را تیرباران کرده است .
      خندانک خندانک خندانک
      مهدی حریفی
      شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۳۱
      خندانک خندانک خندانک
      درود بر شما...تند و محزون ...البته زیبا و ملموس
      مرحبا و موید باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      وحید کاظمی
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۰۹
      درود بر شما خواهر خوبم مرحبا بر اندیشه و قلمتان
      لذت بردم
      امیر جلالی( ا م دی )
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۵۱
      دو تصویر از مظلومیت زن و ستمگری مرد... دو تصویر از سپیدی و سیاهی ...روشنی و تاریکی...
      این اثر فریادی آرام از حنجره مخلوقی ظلم دیده و رنج کشیده بود ...صدای طایفه ای درد کشیده که محکوم شدند به باید ها و بایدها... بسیار خوب ، خوش ترکیب و دلنشین و البته بسیار محزون و خاکستری ولی نیش دار و محکم... درود بر شما خندانک
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۱۹
      خندانک حس زنانه ولطافت سپیدتان را دوست داشتم وحقیقتی تلخ

      ...................................................................سلام پگاه عزیز خندانک
      باقر رمزی ( باصر )
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۳۰


      من

      عروس پیرترین

      نر انسانی که

      هرچه میخورد

      کثافت غم

      پس میداد
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدی ایران نژاد پاریزی
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۱۶
      درود
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      زیبا بود اما
      جسارتا کار موجزتر و پوشیده تر بیان میشد بهتر بود
      هر چی کار به پایانش میرسد قویتر میشود
      در پایان به اوج میرسد
      درودتان خندانک
      نیره ناصری نسب
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۰۶
      درود بر بانوی بزرگوار

      اثری زیبا و جاندار خواندم

      عالی بود و خوشحالم از قلمتان همچنان می خوانم
      پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
      نجمه طوسی (تینا)
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۱۸
      سلام بر پگاه عزیزم
      خوشحالم که دوباره از قلمت می خوانم
      ♥🌠♥🌠♥🌠♥🌠♥🌠♥🌠
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۱۹
      خندانک خندانک خندانک
      درود بر بانوی بزرگوار
      صفیه پاپی
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۳۳
      ................ خندانک خندانک خندانک ................
      درود پگاه عزیز خندانک خندانک
      استادانه سرودی نازنین خندانک خندانک خندانک خندانک
      ............... خندانک خندانک خندانک .................
      تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:
      تاجری پسرش را برای آموختن «راز خوشبختی» نزد خردمندی فرستاد. پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه رفت تا اینکه سرانجام به قصری زیبا بر فراز قله کوهی رسید. مرد خردمندی که او در جستجویش بود آنجا زندگی می‌کرد.
      به جای اینکه با یک مرد مقدس روبه رو شود وارد تالاری شد که جنب و جوش بسیاری در آن به چشم می‌خورد، فروشندگان وارد و خارج می‌شدند، مردم در گوشه‌ای گفتگو می‌کردند، ارکستر کوچکی موسیقی لطیفی می‌نواخت و روی یک میز انواع و اقسام خوراکی‌ها لذیذ چیده شده بود. خردمند با این و آن در گفتگو بود و جوان ناچار شد دو ساعت صبر کند تا نوبتش فرا رسد.
      خردمند با دقت به سخنان مرد جوان که دلیل ملاقاتش را توضیح می‌داد گوش کرد اما به او گفت که فعلأ وقت ندارد که «راز خوشبختی» را برایش فاش کند. پس به او پیشنهاد کرد که گردشی در قصر بکند و حدود دو ساعت دیگر به نزد او بازگردد.
      مرد خردمند اضافه کرد...
      اما از شما خواهشی دارم. آنگاه یک قاشق کوچک به دست پسر جوان داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت: در تمام مدت گردش این قشق را در دست داشته باشید و کاری کنید که روغن آن نریزد.
      مرد جوان شروع کرد به بالا و پایین کردن پله‌ها، در حالیکه چشم از قاشق بر نمی‌داشت. دو ساعت بعد نزد خردمند بازگشت.
      مرد خردمند از او پرسید:«آیا فرش‌های ایرانی اتاق نهارخوری را دیدید؟ آیا باغی که استاد باغبان ده سال صرف آراستن آن کرده است دیدید؟ آیا اسناد و مدارک ارزشمند مرا که روی پوست آهو نگاشته شده دیدید؟»
      جوان با شرمساری اعتراف کرد که هیچ چیز ندیده، تنها فکر او این بوده که قطرات روغنی را که خردمند به او سپرده بود حفظ کند.
      خردمند گفت: «خب، پس برگرد و شگفتی‌های دنیای من را بشناس. آدم نمی‌تواند به کسی اعتماد کند، مگر اینکه خانه‌ای را که در آن سکونت دارد بشناسد.»
      مرد جوان این‌بار به گردش در کاخ پرداخت، در حالیکه همچنان قاشق را به دست داشت، با دقت و توجه کامل آثار هنری را که زینت بخش دیوارها و سقف‌ها بود می‌نگریست. او باغ‌ها را دید و کوهستان‌های اطراف را، ظرافت گل‌ها و دقتی را که در نصب آثار هنری در جای مطلوب به کار رفته بود تحسین کرد. وقتی به نزد خردمند بازگشت همه چیز را با جزئیات برای او توصیف کرد.
      خردمند پرسید: «پس آن دو قطره روغنی را که به تو سپردم کجاست؟»
      مرد جوان قاشق را نگاه کرد و متوجه شد که آنها را ریخته است.
      آن وقت مرد خردمند به او گفت:
      «راز خوشبختی این است که همه شگفتی‌های جهان را بنگری بدون اینکه دو قطره روغن داخل قاشق(کنایه از عمر) را فراموش کنی»
      در پناه حق خندانک خندانک
      علی غلامی
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۱۵
      سلام خواهر اندیشمند
      بعضی چبزها توتم و تابو هستند حالا شکستن یا نشکستن اونها بحثی دیگر است و درست و غلط آن هم بحثی دیگر....اما این زبان شعری این روزها هست بهرحال
      خندانک خندانک خندانک
      پگاه بنوان
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۲۰
      پیروز بمانید خندانک
      دنیا حریفی
      دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۳۲
      فوق العاده بود عزیزم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      زهرا منصوری
      دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۴۸
      خندانک خندانک خندانک درود بر شما
      زیباوغم انگیزسرودید
      باقر رمزی ( باصر )
      سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۳۶
      سلام و درود بزرگوار طعم خوش سروده تان را فراموش نخواهم کرد
      مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      شعر حقیر با عنوان (مفتی و زاهد) هم نیاز به نقد دارد لطفا گوشه چشمی داشته باشید
        مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
      سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۹
      سلام بانو
      آنقدر در شعر شما غرق شدم که از نر بودن مرد شرمسار شدم و از این ستمگری در شگفت که من میتوانم اینقدر بد باشم و خودم نمی دانستم ؟
      چقدر زیبا به تصویر کشیده بودید
      دعوتید به جرعه ای از نوشته هایم که نقد زیبایتان را میطلبد
      مانا باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      فرزانه جعفرزاده
      سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۰۴
      زیبا بود خندانک خندانک
      جوادمهربانی تنها
      چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۵۶
      زیبا حزین وگیرا واقعا مجذوبم کرد
      يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۳۴
      زبیا و حزن انگیز خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0