سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      در آورد بد نباشد انسان سر از بزنگاه، گاه، گیرت

      شعری از

      ابراهیم حاج محمدی

      از دفتر عاشقانه ها و عارفانه ها نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۳۰ شماره ثبت ۴۴۶۸۳
        بازدید : ۱۱۴۶   |    نظرات : ۳۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر ابراهیم حاج محمدی

       
      نمی پسنــدی اگر که خــیزد به جانــت از قلبم آه، گیرا
      بگو به چـشـــمت ندارد از من دریـغ آنــی نــگاه، گیرا

      کجــا پناهــم؟چگــونـه آیا؟منــی کــه آواره ای غریبــم!
      بــه هــر کجــا پا نهــم نیابــم جــز آستــانت پنــاه، گیرا

      به دل ربائی چه بی رقیــبی، فراست اینست و ناز شستت
      که جز توام می نهد به سر با کرشمه هر آن کلاه، گیرا؟

      به خود نمی آیم از زمانی که هوشم از سر ربود حُسنت
      به خود نمی آیم از زمانی که بیشی از هر چه ماه، گیرا

      به خود نمی آیم از زمانی که قلبم آکــنده است از عشق
      در اشتباهم اگر، بر این باورم که هســت اشتــباه، گیرا

      چرا نبالــم به خود اگر ســر ســپردمت ویـژه بی محابا
      شود مگر روزگار من هم به رنگ چـشمت سیاه، گیرا

      تو را که دارم چه باکم از این که بیخودم ای فرشته خو چون
      شود، اگر می شود به آنی تمام عمرم تباه، گیرا

      دلت گواهی نداده آیا که سر به راهت فقط منم من؟
      بگو به من رک که چیستت هان ؟ چه؟ جز دل آیا گواه، گیرا

      گمان نپرور که بی خبر از رقیبم ــ آسوده خاطرــ آنی
      در آورد بد نباشد انسان سر از بزنگاه، گاه، گیرا

      سرشتی آکنده است از ایمان که عشق نوشیده است آری
      به عشق پیوسته می کند چون که اجتناب از گناه ، گیرا

       
      ۷
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      احمدی زاده(ملحق)
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۴۲
      به به استاد حاج محمدی بزرگوار چقدر زیبا و روان و گیرا و مستانه سرودید دست مریزاد استاد عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۰۲
      درود گرامی
      غزلی ناب و زیباست خندانک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۰۷
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      درود استادبزرگوارم
      قلمتان زیبا واستوار
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۵۲
      چه بلند
      و چه زيبا
      استاد ارجمند
      درودهااااااااااااااااااااااا
      مانا باشيد خندانک
      صفیه پاپی
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۲۰
      ............. خندانک خندانک خندانک ..................
      زیباااا بود استاد بزرگوارم خندانک خندانک
      هزاراااان درود خندانک خندانک خندانک
      ........... خندانک خندانک خندانک ....................
      هدیه به اهالی خوب شعر ناب:
      معجزه ی خنده:
      پيرمرد هر بار كه مي خواست اجرت پسرك واكسي كر و لال را بدهد، جمله اي را براي خنداندن او بر روي اسكناس مي نوشت. اين بار هم همين كار را كرد.
      پسرك با اشتياق پول را گرفت و جمله اي را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روي اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدي به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوي اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدي!
      پسرك خنديد با صداي بلند؛ هرچند صداي خنده خود را نمي شنيد...
      صفیه پاپی
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۲۰
      ............. خندانک خندانک خندانک ..................
      زیباااا بود استاد بزرگوارم خندانک خندانک
      هزاراااان درود خندانک خندانک خندانک
      ........... خندانک خندانک خندانک ....................
      هدیه به اهالی خوب شعر ناب:
      معجزه ی خنده:
      پيرمرد هر بار كه مي خواست اجرت پسرك واكسي كر و لال را بدهد، جمله اي را براي خنداندن او بر روي اسكناس مي نوشت. اين بار هم همين كار را كرد.
      پسرك با اشتياق پول را گرفت و جمله اي را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روي اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدي به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوي اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدي!
      پسرك خنديد با صداي بلند؛ هرچند صداي خنده خود را نمي شنيد...
      وحید کاظمی
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۱۴
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود بر شما بسیار عالی بود
      مرحبا استاد
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهنوش قائدعلی
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۰۶
      درود خندانک
      بسیار زیبا...گیـــــــــــــــــــــــــــــــــــرا خندانک
      لذت بردم استاد
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۰۹
      درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
      دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۰۴
      درودها استاد حاج محمدی بزرگوار.. خندانک
      سرفرود در قبالِ زیبانگاشتِ تان..
      زنده باد..
      خندانک خندانک
      خندانک
      لیلا  نقشبندی
      سه شنبه ۷ دی ۱۳۹۵ ۱۶:۰۵
      درود! خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0