سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پاییــــــز نشان

        شعری از

        پرستو پورقربان (آنه)

        از دفتر قانونِ بی وجدان نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ آبان ۱۳۹۴ ۱۵:۳۱ شماره ثبت ۴۱۵۶۱
          بازدید : ۱۲۰۹   |    نظرات : ۵۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب پرستو پورقربان (آنه)

        شهر آبان است 
        و دستانم بهاری ....!
        خرمنِ افکارِ من 
        بر دامن فصلم،گرانی ...!
        شام امشب 
        سهمِ گنجشکِ خیالی!
        بام خانه،
        فرشِ کوچِ کبریایی!
        دخت پاییز و 
        روالِ بی قراری ...
        شوقِ آبانم بپیچد 
        گِردِ احوالِ جهانی ...
        اهل دل هم دعوتی دارد 
        به خوابِ بی خماری ...!
        به کدام قبله کنم سجده 
        بَرَم جرعه ثوابی؟
        که کند چاره ی این درد 
        شدم دخت جوانی ....!!
         
         
        آه آبان،
        تو تنها شاهد 
        بیست چرخه جهالت من هستی ....
        .
        .
        .
        لب هایت را بدوز پاییز،
        مبادا 
        مرا اعتراف کنی ..!!!
        تازه دارم 
        بودن را میفهمم ....
         
        اول آبان 94___     آنه    
        ۱۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۴:۵۷
        به به پاييز لعنتي...
        بسيار زيبا و بااحساس
        قلمت مانا و سبز
        مثل هميشه لذت بردم خواهر گلم خندانک
        پرستو پورقربان (آنه)
        پرستو پورقربان (آنه)
        چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۰۱
        پاییز لعنتی ...

        نمیدانم از شدت عشق از آن بیزارم یا از قدرت نفرت انقدر عاشق آنم ...پاییز را میگویم،عجب دیوانه کننده است ...
        نمیدانم چه حالی است فقط کاش دیر تمام شود ،انقدر دیر که تا پاییز بعدی...

        “بزن باران بزن
        شاید تو خاموشم کنی
        شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی...”

        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۵۲
        درود بانو
        بسیار زیبا و جالب بود
        موفق باشید خندانک
        حمید غرب
        چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۲:۲۶
        سروده ای زیبا از تولدی در پاییز

        اهل دل هم دعوتی دارد
        به خوابِ بی خماری ...!

        عمرتان دراز دستتان بی نیاز شعرتان دلنواز
        خندانک خندانک خندانک
        پرستو پورقربان (آنه)
        پرستو پورقربان (آنه)
        چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۳۶
        سلام جناب غرب گرامی خندانک
        نگاهتان زیباست ممنونم از همراهی تان در صفحه ی شعر پاییزی ام خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0