جمعه ۳۱ فروردين
|
|
من چراغِ لب گورم که نمی ترسد از زوزه ی باد
آنقدر تَنگ نشسته به کنارِ خُفته
تا بگویند به نامش زیر ل
|
|
|
|
|
یاد آزادی، زوزه ی گرگی ست، در سکوت برفی خیالم...
|
|
|
|
|
تو را میبینم و هر لحظه در اوصاف تو ماندم
همان بهتر که مسکوتم امیدی در تلاوت نیست
|
|
|
|
|
هیاهوی ثانیه ها،
رسیدن موسم تو را،
میدهند نوید.
باید تو را نشست به تماشا،
کنار شنزار بی انتهای
|
|
|
|
|
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
نمی بخشم به او هرگز هرآنچه نیست از مارا
|
|
|
|
|
شرح حالی که زنادیده گرفتن هایت
میشود داد به غیر از غم و تنهایی نیست
باید از این همه سردیه تو میمرد
|
|
|
|
|
بر تن دنیا وجودم ، وصله ی ناجور بود
|
|
|
|
|
منیم ای نازلی دلداریم منیم ای دردیمه درمان
منیم دولتلی سرداریم اولوبسان عشقیمه فرمان
|
|
|
|
|
سخن را قدر و قيمت از هواداران شود پيدا
|
|
|
|
|
ویرایش جدید با راهنمایی اساتیدمحترم
|
|
|
|
|
بالی گشود و رفت در انتهای خط
ایستاد و منتظر، میگفت تو هم بیا
|
|
|
|
|
میخواهمازحالا دلا فریاد شادی درکنم
لب را به آب ساغر آن یار باقی ترکنم
|
|
|
|
|
چرا بعضی آدمها در زندگی دو رو دو رنگ هستند . و به دروغ پیوند دوستی میبندند ولی صداقت در رفتار و کرد
|
|
|
|
|
هر روز خبر میرسد از نوار غزه
|
|
|
|
|
فکری کنیم برای روز مبادا چرا
روز مبادا برای توست مبادا ترا
|
|
|
|
|
کویر
تابلوی صداقت تورا
در وصف دریا کشیده
وتنها
نقطه ی سپیدی را معنا کرده
من برای نقش تو
|
|
|
|
|
غزالِ عمرم تشنه است
آبی بده به این غزال
|
|
|
|
|
مرا ای دوست چرا با آن متاع آشنا کردی
تو میدانستی متاعیت میکشاند مرا به ولگردی
|
|
|
|
|
امروز می نویسم شعری که جاودانی است
|
|
|
|
|
رخ داد ماه
بر طاق آسمان
دل داده اش را...
|
|
|
|
|
من بیچاره ی مجنون خیال وصل جان دارم
|
|
|
|
|
دور شو از بند پلیدی
رهسپار ایمان شو
از دیار نا اهلان بگذر
رو به سوی باده مهتاب کن
از گزند تیغ اغ
|
|
|
|
|
رفتم
رفتی
رفت
تو از کنار من
او به سمت تو
من به سوی ویرانی...
|
|
|
|
|
انگار اینکه توی محله ی ما
اجل میگرده میبره کَسی را
|
|
|
|
|
تو رفتی از نبودت شعر گفتم..
|
|
|
|
|
از لبان سیب سرخت بوسه چیدن سهم من
ناز کن ای نازنین نازت کشیدن سهم من
شهد شیرین لبت مخمور میدارد م
|
|
|
|
|
آنجا که تویی، چه آب باشد چه سراب
آباد شود کنار تو هر چه خراب
|
|
|
|
|
سر چشمه راز ندانم که کجاست
کز مرحمتش کل وجود پا برجاست
از عشق برون تراود این آب زلال
یا از
|
|
|
|
|
دلتنگم، ️دلتنگ نگاه یارم
دلتنگم، دلتنگ نوای تارم
|
|
|
|
|
تنیده چو پیچک ، دچار و مستانه
|
|
|
|
|
تو ای ناپاک زمستان بترس از خشم این بستان
ز هر گلی که میچینی ای زمستان بهار میبینی
|
|
|
|
|
آخرش از خانهی من رفت و دیگر برنگشت
|
|
|
|
|
خسته ام از زندگی، از زنده مانی خسته ام
از کهنســـالی در ایامِ جـــوانــی خستــه ام
|
|
|
|
|
رخسارِ ایمان مسخ شب ، ققنوس ، خاکسترنشین/بر گردِ این آتش نرقص از هیزمِ دار روشن است
|
|
|
|
|
پیروز تا جهان هست باید ز ریشه رویید
فتوای شاعرانست ... حکم خزان پاییز
|
|
|
|
|
ما صبر ایوبیم اگر این هجر را وصلت بود
ایوب نیز از صبر ما خجلت زده روزی شود
|
|
|
|
|
دربهارانکهابرمیبارید
باغبانازجنابآبشنید
|
|
|
|
|
جدایی گشته آواز شب صحرا نمینالم
|
|
|
|
|
می کند با باغ و بازی باد مست هرزه گرد.
|
|
|
|
|
دلمگرفتهایخدازحالم
بارگُنهشکستههردوبالم
|
|
|
|
|
در تب عشق سوختم و کسی باور نکرد
دلم شکست صدای شکستم را کسی باور نکرد
|
|
|
|
|
عشق دنیای عجیبی داشت نمی دانستم
با خود قصه شاه و پری داشت نمی دانستم
عشق یک راه بلندی داشت ب
|
|
|
|
|
دلم تنگ است,دلم ویران ,دلم آبان آبان است
به هر سو بنگری پاییز و دلتنگی فراوان است
....
یکی می گفت
|
|
|
|
|
وقتی اونو دید دلم ،
طوری هوایی شده بود ،
|
|
|
|
|
اهل جنوبم از نسل کویرم
طبیعت، اندیشه کردم
در دشت بلوچستان ،سر سبزو ،خوش وخندان
ریشه اندر نخل د
|
|
|
|
|
گر تو توانی دل ما را ببری آفرین
|
|
|
|
|
ای سلیمان رو نمایان کن که مُلک
باز جولانگاه شیطان ها شده
|
|
|
|
|
رویایی نشسته به مژگان من امشب
|
|
|
|
|
باغی که بی صاحب شود دنبال رد پاست
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش❤️
🎤خواننده: رعنا سیاوشی🎤
|
|
|
|
|
چرا دنیات برای ما نداشت هیچی
|
|
|
|
|
بیاور سوزن عشق و نخی از تار مویت را
|
|
|
|
|
شدم بازیچۀ دستِ، حسادت های گه گاهت
شدم درگیرِ وسواس و، تمنّاهای بی راهت
دلم آخر مگه سنگه؟ که نیشِت
|
|
|
|
|
در کتاب موحش گمراهی نوع بشر
فاطمیه فصلی از یک ظلمت بی انتها است
|
|
|
|
|
تقدیم به دبیر پسرم دانیال
|
|
|
|
|
چشمم هوای دلم پدیدار میکند
خوابم نمیبرد که مرا بیدار میکند
حسین_قالیباف
تابان
|
|
|
|
|
مرغبهشتمکهچنینمستخدا میروم
زادهعشقمکهبهاینحال وهوا میروم
|
|
|
|
|
تا تو را دیدم / دل کشانیدم
سویت ای نازنینم
ختم تنهایی/ فصل شیدایی
با تو شد بهترینم
درد و درمانم
|
|
|
|
|
معشوقه ی من نازنین دلبرم
می دونی تو هستی تاج سرم
وقتی نیستی تو کنارم
میشکنه بال و پرم
|
|
|
|
|
گوش کن تا پرده بردارم،از آن گنجینه ام
از نگاری که بُوَد، سرمایه ی دیرینه ام
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۰ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |