سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    از شعر انتظار نجات بخش بودن نمی‌توان داشت!
    ارسال شده توسط

    احمدی زاده(ملحق)

    در تاریخ : چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۲۲
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۹۲ | نظرات : ۳

    اثری از‫:‬ احمد شاملو
    کسی منجی جهان است که ضرورت هنر را درک می‌کند! مثلا تو بالقوه می‌توانی منجی جهان باشی چرا که با یقین کامل می‌توان گفت که از تو سیاست بازی برنمی‌آید چون نمی‌توانی جلاد باشی . سیاست‌بازی و قدرت طلبی که لازم و ملزوم هم است کار کسی است که لزوما برای حیات ذیروحی اهمیتی قائل نیست و از دروغ بافتن و حیله‌ در کارکردن و کشتار و ویرانی هراسی ندارد. در امر سیاست هر رذالتی امتیازی است . تا آن‌جا که شاه عباس صفوی می‌تواند به برکت کارنامه‌ی خونینش لقب کبیر دریافت کند. اهل سیاست به قداست زندگی نمی‌اندیشد بل که زندگان را تنها به مثابه‌ی وسائلی ارزیابی می‌کند که عندالاقتضا باید بی‌درنگ فدای پیروزی او شوند. کسانی این عقیده را نمی‌پذیرند و شناخت و لاجرم حرمت نهادن به هنر را مقوله‌ی جداگانه‌ئی به حساب می‌آورند و ارتش رایش آلمان را مثل می‌زنند که غالب افسرانش در نواختن دست کم یک ساز مهارت داشتند. پاسخ چنان کسانی این است که بله ، و اگر فراموش کرده‌اید خودم به خاطرتان می‌آورم که آن‌ها از فرط “علاقه به این هنر والای انسانی ” حتا در کشتارگاه‌ها دسته‌هائی را که به سوی سالن‌های گاز هدایت می‌شدند با ارکستر هائی بدرقه می‌کردند که نوازندگان‌شان از میان خود زندانیان انتخاب شده بود و تقریبا همگی نوازنده‌ی حرفه‌ئی ارکسترهای فیلارمونیک یا سمفونیک کشورهای فتح‌شده‌ بودند که فقط به گناه “آلمانی نبودن ” می‌بایست با روزی چند ده گرم نان در کارخانه‌های تهیه‌ی ابزار جنگی جان بکنند و به مجرد بروز آثار فرسودگی در آن‌ها به اتاق‌های گاز فرستاده شوند. حق همین است که آن ستایندگان موزار و بتهوون با همه‌ی وجودشان به موسیقی ، و از طریق موسیقی به همه‌ی هنرها، مهر می‌ورزیدند و  نیاز روانی داشتند و  به آن حرمت می‌گذاشتند و تبحرشان در نواختن دست کم یک ساز به هیچ وجه ربطی به سنت‌های تربیت اشرافی‌شان نداشت ! با وجود این باید قبول کرد درجهانی که برای هیچ چیز انسانی حرمتی قائل نیست و اداره و هدایتش به دست دیوانگان و اوباش افتاده است ، به هرحال از شعر و به طور کلی هنر، انتظار نجات بخش بودن نمی‌توان داشت، هر چند که آرمان هنر چیزی به جز این نیست!
    البته اگر روزی حکومت خرد برقرار شود سیاست نیز معنای درست خود را باز می‌یابد. یعنی آن‌گاه این کلام آلوده به تمهیدهای شرافتمندانه‌ئی اطلاق خواهد شد که برای وصول به نظم و معدلتی شایسته و درخور انسان به کار بسته می‌شود.

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۷۰۷۵ در تاریخ چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۲۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0