سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 28 فروردين 1403
    8 شوال 1445
      Tuesday 16 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۲۸ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        وداع نوشت \" نبودنت پتک بر سرم می کوبد \"
        ارسال شده توسط

        سحر,د(آریایی)

        در تاریخ : سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۲ ۱۱:۰۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۵۲ | نظرات : ۲۵

         
        می گفتی قولی داده ام..به عطای کوچک3 ساله،یادت هست؟ می گفتی این امر را باید به انجام برسانی قول داده بودی که تکیه گاهش شوی ، محکم و استوار .. پلی شوی به سوی آرزوهای روشن فردایش دست های کوچکش را هیچوقت رها نکنی .. قول داده بودی تمامی هَمّ و غمت این شود..آنقدر که طعم تلخ بی مادری از ذهن کوچکش فراموش و دور بماند این مهم را بر خود حتم گردانیده بودی ..حال کجایی ؟ کجایی که مردانه به عهدت وفا کنی ..؟   می دانی ؟ نبودنت پتک بر سرم می کوبد.. باورم نمی شود دستان سرشار زندگی ات را مرگ .. مغرضانه به دوستی گرفته باشد.. باورم نمی شود دیگر زیر خروارها خاک باشی باورم نمی شود که دیگر وقتی بغض مرا فرا گرفته،یا مهر برادرانه ات نوید گام های خدای ندهی..   یاد آواری کلام های مکررت در سرم طنینی دردناک انداخته و مدام در سرم رژه می روند:   "" مگه بی صاحبیم ...مگه خدا نداریم،خودش ردیف میکنه،اصلا باید ردیف کنه"" و به یاد دارم زنگ کلامت را آنگاه که گفتی:    "" میخوام از خودم یه سوال بکنم الان   اگر از من سوال کنن که دوتا دستات رو میخوای یا شاعریت رو   دو تا دستامو میدم و شاعریمو نگه میدارم.....جک نمیگم بخدا   و حالا اگر بگن تو وکیل سحر باش و به این سوال ما جواب بده و بپرسن که دو تا دستای سحر رو براش نگه داریم یا شاعری و معجزه ی حرف زدنش رو؟   زودی میگم دستاشو بزنید"""   تو و شعرهایت ماندید .. جاوید .. در نقش یاد و ذهن و قلب ما.. لیک حالا بگو ما بدون هوای شاعرانگی هایت چه کنیم؟ همان شاعرانگی که داشتنش برایت از دست هایت هم شیرین تر بود،بگو عطش غزل هایت را چگونه سیراب کنیم ؟ آنگاه که غزل هم بهانه ی واژه های تو را می گیرد ؟   "" چون به خدا ایمان دارم   به حکمتش ایمان دارم   به عدالتش به عدالتش به عدالتش ایمان دارم""   آآآآآآه کاش خدای عدالتگر این حکمتش را بر ما بنماید تا بلکه دست نوازشگری بر سر بغضمان شود   با دعایی از زبان خودت وداع نوشتم را به پایان می آورم:    "" میگن خدا مهربون تر از مادر و پدر هست   درسته هم من ایمان دارم و هم شما   حضرت عیسی به خدا گفت من به معاد ایمان دارم ولی اینکه چجوری میشه وقتی مردیم ، دوباره زنده بشیم   بعدش به خدا گفت میخوام ببینم چجوری اینکار رو میکنی تا یقین پیدا کنم بهت   حالا من به خدا میگم که ما ایمان داریم شما مهربان تراز پدر و مادری ولی....   ولی ولی ولی میخوایم به خوشحالی و هموار کردن این مشکل و دادن اطمینان و طمئنینه ی قلب و صبر ما رو به یقین برسونی   همیـــــــــن""         هـــــمـــیــــــــــــــــــــن    

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۴۵۹ در تاریخ سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۲ ۱۱:۰۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0